بسياري معتقدند كه آيفون دنياي تلفن همراه را تغيير داد. تفاوت قابل ملاحظه گوشي هاي قبل و بعد از آيفون كاملا از اين نظر حمايت مي كند. تاثيرات آيفون تنها به دنياي همراه محدود نشده است و زبان طراحي آن در حوزه هاي ديگر طراحي صنعتي و گرافيك هم واضح است. پس آيفون پديده مهمي است و فراز و نشيب آن قابل نقد است.
این روزها آيفون و ساعت جديد اپل بسياري را راضي نكرده است. آيا دوران اوج اپل به پايان رسیده است؟ آيا آیفون شش و ساعت، نشانه هاي توقف زبان طراحي اپل اند؟
كمي به گذشته برگرديم:
سال قبل با تاخير فراوان و برخلاف انتظارات ( در حالي كه نسخه چهار تحولي در طراحي آيفون بود) آيفون پنج با طرح تكراري خود در دو نسخه معمولي و ارزان عرضه شد. بر خلاف انبوه گمانه زني ها، آيفون پنج همان آيفون چهار اسی بود كه نازك تر شده بود و پرداخت بهتري داشت. طراحي اي كه مشتريان را آشنا مي آمد اما برخي منتقدان را نااميد ساخت چرا كه اپل قادر به ارتقاي زبان طراحي خود نبود. حالا كه با نسخه شش بعضی مشتريان وفادار اپل هم راضي به نظر نمي رسند چطور؟!
ریشه ها: فرا ايده هاي طراحي آيفون
آيفون اول محصولي بي همتا بود. اتفاقي جديد كه تلفن همراه را به يك “ابزار” ( gadget) تبديل نمود. ساختار اصلي طراحي آيفون را در دو مفهوم اصلي خلاصه مي كنيم: صفحه و ابزار.
- صفحه
آيفون اولين تلفن همراه لمسي جهان نبود. حتي در آن دوران به سختي مي توان لقب هوشمند را به آن داد. اما اپل رابط كاربري و تبليغاتي خود را بر مفهوم لمس كردن بنا نهاده بود. در نتيجه صفحه لمس كردني و نمايشي اش مي بايد يكي از مهم ترين بخش هايش مي بود. اين صفحه به مفهومي فراتر از يك بخش تسري يافت و تبديل به يكي از مفاهيم اصلي طراحي شد. - ابزار
در دنيايي كه تلفن هاي همراه فراواني وجود دارند، شركتي تازه وارد براي شروع بايد محصولي فراتر از يك تلفن همراه ارائه كند. آيفون يك تلفن همراه طراحي نشد، بلكه يك ابزار همراه طراحي شد. ابزاري يگانه با كاربردهاي متنوع. اين خط كلي و نقطه شروع طراحي آيفون و ديگر تلفن هاي هوشمند شد. خطي كه اپل چندان به آن پايبند نماند.
آيفون يك
همانگونه كه گفته شد اين محصول تركيبي از دو فرا ايده صفحه و ابزار بود. صفحه بزرگ و بدون دكمه آيفون همان فرا ايده اصلي اپل بود. دكمه خانه هم پهن و بزرگ و فرورفته بود و هيچ ضربه اي به صفحه بودن سطح آيفون نمي زد. در عوض حجم قوس دار متقارن بدنه آيفون در كنار ابعاد و اندازه بزرگش نمونه اي از يك “ابزار” منسجم و يكپارچه بود.
براي درك بهتر اين فرا ايده بايد به سه مثال توجه كنيم:
- اول آنكه آيفون باز نمي شود حتي براي نصب سيم كارت.(سيم كارت توسط شياري به آن الحاق مي شود)
- دوم مكان قرارگيري دكمه هاي صداست كه كاملا فرعي اند و از كليت فرم تبعيت مي كنند. آنها باريك و كشيده تحت فرمان نيروهاي بدنه اند.
- سوم مكان دوربين است. درحالي كه دوربين ساير گوشي ها نقطه تبليغاتي و معمولا مركزي آن ها بود، دوربين آيفون كوچك بود و در گوشه قرار داشت. در عوض لوگوي نسبتا بزرگ اپل به گونه اي غرور آميز در وسط خودنمايي مي كرد و حاكي از ظهور زبان طراحي جديدي بود. زباني كه اپل از دنياي رايانه به دنياي تلفن همراه آورده بود.
نكته ي مهمي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اگرچه آيفون ظاهري ساده داشت اما نبايد آن را طراحي اي كمينه گرا (minimal) دانست. قوس ها، تفاوت مواد و نفس مربع گوشه-گرد خلاف اصول كمينه گرايي اند. بلكه بايد آن را متعلق به سليقه خاص اپل در طراحي بناميم:”عصر فضايي” (اين موضوع فرصتي جداگانه مي طلبد)
آيفون ٣g ٣gs
آيفون هاي بعدي همگي طراحي تكراري داشتند. و تفاوت ها چندان نبود. چرا كه هنوز رقبا فاصله زيادي داشتند و البته اپل كلا سخت تغيير مي كرد. آيفون ٢ بدنه اي نيمه فلزي داشت كه در آيفون ٣ يك پارچه شد.
اين نخستين گام در تغيير زبان طراحي اپل بود. اپل شروع به حذف مشخصه هاي طراحي خود كرده بود و به سمت كمينه گرايي چرخيد. چرخشي كه در نسل بعدي كامل شد.
آيفون4s٤
اپل كه نشان داده بود در حال تغيير زبان طراحي خود است، با حذف (يا كمرنگ كردن) فرا ايده ي “ابزار يگانه” ، آيفون را به يك صفحه تبديل كرد.
براي درك بهتر اين تغيير جزييات ذيل قابل بررسي اند:
- بدنه یکپارچه عملا حذف شد و شكل گوشي از دو صفحه رو و پشت به همراه نوار پيرامون تشكيل شد. اين بخش ها كاملا جداي از هم و با فاصله طراحي شدند. در واقع آن ابزار يكپارچه به گوشي همراهي مسطح و قابل تفكيك تبديل شد.
- جنس سطح زيرين از شيشه يكدست است. نوار پيرامون كاملا متفاوت و فلزي است.
- دكمه هاي صدا از هم جدا شدند و ديگر از كليت دستگاه تبعيت نمي كردند. بلكه با ظاهري دايره اي و نقطه اي مستقل رفتار مي كردند.
ظهور کمینه گرایی
شايد يكي از دلايلي كه فرا ايده “صفحه” را برتري بخشيد گسترش و ساخت آيپد ها بود و البته چرخش اپل به سمت كمينه گرايي. سبكي كه بيشتر به قامت سوني و مايكروسافت مي نشست. نتيجه براي مخاطبان تشنه تغيير، يك انقلاب محسوب مي شد.
آيفون چهار مثل تمام پيروان سبك كمينه گرايي از خصوصيات خاص اين شيوه نفع برد و ضرر كرد. نفعش حس خلوصي بود كه مدتهاست در اپل دنبال مي شود. و ضررش هم اتفاقا همين حس خلوص و عدم امكان پيش برد طراحي و افتادن در دور تكرار مداوم بود. كمينه گرايي به شدت به تضاد وابسته است و در شرايطي كه همه از اين سبك دنبال كنند خسته كننده و تكراري مي شود. آفت بزرگي كه نوكيا سعي كرد آن را با رنگ هاي تند لوميا بشكند. اپل در آیفون 5 سی با تاخیر همین ترفند را تکرار کرد اما موفقیت چندانی برایش نداشت.
آيفون ٥ 5s ٥c
كمينه گرايي كار خودش را كرده بود. مخاطبان را مشتاق انقلابي ديگر و طراحان اپل را عاجز از تغيير ساخته بود. (4 و 4اس را مقایسه کنید)
فرا ايده “صفحه” محصولات اپل را ملزم به نازك شدن مي كرد، مانند يك برگه. كلفتي آيفون ٤ باعث شده بود نوار پيرامون باريك تر از پهناي گوشي باشد. با نازك شدن آيفون پنج ديگر نيازي به اين ترفند نبود و نوار با صفحه تلفيق شد. نتيجه خوش تراش تر شدن آيفون بود.
اما با اين حال اپل مي بايست براي نجات از دام كمينه گرايي به زبان طراحي قبلي اش باز مي گشت و يا آنکه فرا ايده “ابزار” را زنده مي كرد که نکرد. اما به طرز جالبي اين جرات توسط شركت ديگري اتفاق افتاد :”htc”
HTC one
زبان طراحي اين گوشي همان زبان ايفون ٤ است. اما به علاوه دو تغييري كه همه از اپل انتظار داشتند: يكي بزرگ تر شدن و ديگري بازگشت هيجان با فرا ايده “ابزار”.
در واقع اين همان گوشي آيفون پنجي است كه نيست! نماي روبروي اين گوشي و جنس بدنه يكپارچه آلومينيومش و لبه هاي تيزش منطبق با آيفون ٤ و ٥ است و قوس پشتي همان ويژگي آيفون ٣ است كه اپل حذف كرد. نتيجه آنكه وان با استقبالي كم نظير مواجه شد و به نوعي آيفون اندرويدي تبديل شد.
در این زمینه یکی از کانسپت های ارائه شده از طرف هواداران برای ایفون 5 که محبوبیت زیادی پیدا کرد قابل بررسی است، زیرا هم نشانه انتظارات کاربران بود و هم نشانه تصمیم صحیح HTC:
آيفون شش
اکنون براي تغيير دير شده است. تكرار آيفون از حد گذشته است. انتظارات بالاست و قدرت ريسك اپل كم و زمان كاملا سپري شده است. وان هم فرصت بازگشت را گرفت و خودش را به صورت مستقل جا انداخت.
آنچه به عنوان آيفون شش عرضه شد، بعضي ها را راضي كرده است و بعضي را خير، اما ديگر صفت هاي فوق العاده، بي نظير، شاهكار و … را كمتر مي شنويم.
با اين همه شايد بزرگ تر كردن صفحه نمايش بتواند مورد ادعاي اپل قرار گيرد كه آن هم با ماجراي خم شدنش مورد استهزا قرار گرفته است. واقعيت اين است كه زمان از دست رفته است و اپل ديگر پيشرو نيست.
نقطه شکست: بازگشت از کمینه گرایی
بزرگترين تغيير طراحي آيفون شش لبه هاي گرد، بزرگتر شدن و نازك تر شدن است. كماكان فرا ايده صفحه غالب است و همچنان گوشي ها را نازك تر مي كند. اما بالاخره اپل با قدمي به عقب سعي كرده است از منجلاب كمينه گرايي بيرون بزند. در اين باره چند نكته قابل بررسي است:
- اول حذف كنارهاي تيز يا مسطح و ايجاد لبه هاي گرد كه از صفحه بودن كاسته و به ابزار بودن افزوده و از منطق كمينه گرايي و خالص سازي پيروي نمي كند.
- لبه هاي نرم شده شيشه ي رويي هم كاملا برخلاف كمينه گرايي است و بيشتر مشابه سبك فضايي خود اپل است. نماي كناري اين جزييات دقيقا مطابق آيفون ٣ است. احتمالا اين نوع شيشه را در طرح هاي آينده مثل ساعت اپل هم باز خواهيم ديد.
- دكمه هاي كناري نيز بار ديگر باريك و عينا مشابه آيفون ٣ شده اند.
- نوارهاي ضخيم پشت دستگاه هم با منطق كمينه كاملا غريبه اند.
آيفون جديد چندان جديد نيست و طرفداران حق دارند اگر ناراضي باشند، اما نشانه اي است از پايان يك زبان طراحي. بازگشتي به گذشته به دنبال راه خروج يا مسيرهاي ديگر.
آیفون : داستان تکراری کمینه گرایی
آيفون اول با طراحي خاص خود فصل جديدي را در طراحي اطراف زندگي ما گشود. بسياري از آن كپي كردند و مي كنند. مدرنيسم كمينه گرا را جان بخشيد و دوباره نام باهاوس و روهه را به زبان ها انداخت. ماشين تبليغات هر روز بت آن را بزرگ و بزرگ تر مي كرد. اما كم كم ضعف هاي آن (تكرار، نياز به تضاد، يكسان انگاري، ماشينيزم، سردي، عدم محلي گرايي و …) آشكار تر مي شود و بار ديگر توجه ها را به علت پس زده شدن باهاوس مي برد. حالا تغييرات شروع مي شوند.
تحليل و فهم اين روند طراحي مي تواند دانش فني و نگرش زيبايي شناسي ما را غني تر كند و بايد به جاي پرستيدن نقد شود. زبان طراحي آيفون هر چند دير بار ديگر تغيير كرده است و اين دليل مهم ديگري است بر ضعف هاي سبك كمينه گرايي (مينيماليسم) به عنوان غايت طراحي مدرن.
Leave a Reply