پارسا احمدی نوشت: مرگ پشت در خانه است. اينجا سوريه است و فرياد الله اكبر قاتلت را مي شنوي. او آماده بيرون كشيدن قلب تو و دريدن خانواده توست همراه پرچمي با نشان لا اله الا الله. اينجا بحرين است و نگهبانان مسلمان حكومت اسلامي آمده اند پدر مسلمانت را براي شكنجه ببرند. اينجا پاكستان است يا عراق و هم وطنت براي رضاي خدا تو را در آغوش كشيده و تو كمربند انتحاري اش را احساس مي كني. اينجا مصر است و نه تنها مقابلت كه پشت سرت و سمت راست و چپت را مسلماناني گرفته كه همگي تو را انكار ميكنند. اينجا ايران بود و تو در ميان گرد و غبار و گاز اشك آور مراقب شيعيان روبرو بودي.
پشت درب خانه، كف بازداشتگاه، ميان ميدان قاهره، وسط خيابان وليعصر آرزو ميكني اي كاش هميشه جنگ بدر بود. پيامبري داشتي و ابولهبي. جبرئيلي و شيطاني. نه جایی مانند اين نهروان. جبهه مقابل را ببين: جاي مهرهايشان پیداست. صوت قرآنشان دل رباست، و چه نماز شب هايي. اين طرف هم همان نماز ها و احتياط ها و ترك اولي ها. حق داشت آن اعرابي كه در صفين از علي عليه السلام پرسيد :”حق با كيست؟”چرا که شمر نيز آن سر مقدس را به كسي سپرد تا نماز عصرش قضا نشود.
اما دوران بدر تمام شده و نماز جماعت در هر دو جبهه برقرار است. خبر بدتر آنكه نه پيغمبري هست و نه امامي آشکار. اينجاست که تمام وجودت چشم مي شود و همه جا را دنبال نشانه اي جارو مي كني. اما چه سود؟
فاطمه بودن اهميتش را بين دودها نشان مي دهد. پشت درب هاي بسته و ميان راه هاي باز. بين حلقوم هاي خفقان و چشم هاي حيران. وقتي علي بودن يعني گذشتن. وقتي امام بودن یعنی روزه سكوت. در دوره مرگ تشخيص . در دوران اقتدار ابهام و انكار. فاطمه نه نبی است و نه امام. او يك نشانه است، ملاك است، راه نماست.و چه درخشان و چه رسا. آنجا که همه زبان ها لالی زودرس گرفته اند، فریاد می کشد و آنجا که همه مدعیان زائر می طلبد گم نام است. . چه بسا یک معنای « خداوند به خشم فاطمه ، خشمگین و به خشنودی او ، خشنود می گردد» همین باشد. فاطمه ماه تاریکی هاست، کما این که ملاک های دیگری مانند عمار و اباذر و سلمان ستارگان اویند.
نیاز به او را پشت در خانه، کف بازداشتگاه، میان میدان التحریر و هفت تیر احساس می کنی. اهمیت فاطمه بودن را هنگام نبودنش بیشتر احساس می کنی.
Leave a Reply