این صفحه هوشمند متن یکپارچه توضیحات حجت الاسلام حامد کاشانی در برنامه سمت خدا درباره تاریخ امامت امیرالمومنین و زندگی امام علی (ع) است.
- متن تمام برنامه ها یکپارچه ، موضوع بندی و تفکیک شده است.
- مطالب کامل هر برنامه به ترتیب فهرست شده و قابل خاموش سازی است .
- می توانید با خاموش کردن بخش های اضافه فقط روایت تاریخی را بخوانید و بشنوید.
عناوین توسط می اندیشم اضافه شده است و از قول سخنران نیست.
- 1- شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): عادی سازی پیامبر (ص)
- 2-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تخریب شخصیت پیامبر (ص)
- 3-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تفکیک امور دین و دنیا
هر برنامه سمت خدا از بخش های زیر تشکیل شده است:
- پیش برنامه: سلام و شعرخوانی مجری تا بحث کارشناس
- بحث: روایت کارشناس از تاریخ
- قرآن: روزی یک صفحه قران در برنامه پخش میشود
- اشاره قرآنی: کارشناس آیه یا آیاتی را انتخاب و نکته ای را می گوید.
- شخصیت هفته:هر هفته شخصیتی انتخاب می شود که ثواب تلاوت قرآن برای او هدیه میشود و کارشناس هم معرفی اجمالی از او میکند.
- پایان: شعرخوانی و دعا و پایان بندی
شما می توانید با انتخاب دکمه های زیر هر بخش را در کل متن پنهان کنید.
با انتخاب بحث فقط بخش اصلی برنامه را یکپارچه ببینید.
1- شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): عادی سازی پیامبر (ص)
تاريخ پخش: 29-04- 98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، شنوندگان گرانقدرمان، آغازین روز هفتهی خوبی را برای همه شما آرزو میکنم. هفته گذشته اولین جلسه بود که با حضور حاج آقای کاشانی از جوار بارگان نورانی امام رضا در خدمت شما بودیم، امروز هم قرار است از مباحث ایشان استفاده کنیم. سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم.
شریعتی: بحث امروز شما را خواهیم شنید.
1
شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): عادی سازی پیامبر (ص)
مشترک پادکست شوید
اینجا آغاز تاریخ اسلام است
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، موضوعی که میخواهیم خدمت عزیزان مطرح کنیم از جهات مختلف اهمیت دارد. میخواهیم شرایط آغاز امامت امیرالمومنین و جریانات حاکم بر آن را گفتگو کنیم. چرا این زمان را انتخاب کردیم؟ خیلی از عزیزان که به من پیام میدهند میگویند: میخواهیم تاریخ اسلام بخوانیم، از کجا شروع کنیم؟ شاید در ذهنشان این باشد که اول از بعثت پیامبر(ص) شروع کنیم. یا مثلاً از کجای تاریخ شروع کنیم. میگویم از آغاز امامت امیرالمومنین، تعجب میکنند، میگویند: اینکه شروع تاریخ نیست، میگویم: شروع جریانهای تاریخی که به چشم آمده اینجاست. همه حوادث مهم صدر اسلام، اینجا سر دوراهی و سه راهی و چند راهی است. اینجا آغاز تاریخ اسلام است.
اگر این نقطه خوب بحث شود و روشن شود، چه اتفاقاتی روزهای آخر افتاد که اینقدر رسول خدا نگران بود. چه اتفاقی افتاد که این همه بعد از زحمات مسلمین، فداکاریها و جهادهایی که کردند ناگهان دچار تفرقه شدند، اختلاف به وجود آمد و دچار خونریزی شدند و غمهای حضرت زهرا اتفاق افتاد یا اصلاً بعداً حوادثی مبتنی بر اینجا اتفاق افتاد که امیرالمومنین که اولین مسلمان بود و از همه بیشتر عبادت میکرد و زحمت کشیده بود، اگر همینطور میکشتند، آدم فقط غصهی مظلومیت قتلش و شهادتش را میخورد. اینکه گفتند: امیرالمومنین معاذ الله کافر شده یا نماز نمیخوانده، از کجا به وجود آمد؟
میخواهیم یک بحثی را گفتگو کنیم و بگوییم: چه اتفاقی افتاد که جهان اسلام رفت به سمتی که پنجاه سال از پیغمبر اکرم که گذشته بود پسر پیغمبر را در کربلا کشتند و حتی دفن نکردند و به اسم اینکه خوب کاری کردیم، قربتاً الی الله، حرم پیامبر را به اسارت بردند از کجا به وجود آمد؟ اگر دقیق بررسی شود، میبینیم اینجاست. یک مناسبت تاریخی هم دارد، ما در آستانهی غدیر هستیم، بعد از آن هم ماه محرم الحرام است. بحثی که کمتر گفته شده و شاید جاهایی برای عزیزان تازگی داشته باشد مطرح شود و این نقطهی عطف تاریخ اسلام، نقطه عطف حوادث، اگر کسی بخواهد تاریخ اسلام را مطالعه کند، اگر این مباحث را شروع نکند کتابهای تاریخی را نمیتواند تشخیص بدهد.
گردنه اصلی و ریشه اختلاف ها
یک بحث جریان شناسانه هست. فرض کنید وارد مباحث که میشویم غرق در کتب میشویم و بعد میبینیم چه شد اینها اینقدر با هم اختلاف کردند، این همه روایت از کجا تشخیص بدهیم کدام درست و کدام غلط بود؟ چرا لحن آیات یک جایی تند و جایی طور دیگر است؟ اگر این فضا روشن نشود خیلی از آیات قرآن بستر نزولش معلوم نیست. از مهمترین حوادث صدر اسلام گرفته تا اینکه چه میشود پدیدهای مثل داعش به عنوان یک نوعی از اسلام بروز میکند و آرم منفورشان امضایی است که از رسول خدا رسیده است. نحوه نگارش محمد رسول الله، منصوب است که برای رسول خدا بوده است و پرچم اینها شده است. اینها پرچم دین بلند کردند و یک نوعی از اسلام معرفی کردند. اینها از کجا به وجود آمده است؟
حجاج کمتر مشرف میشوند. انشاءالله حج مقبول و سعی مشکور داشته باشند. آنجا میبینند که چقدر تذکر میدهند این شرک است، این بدعت است، این کار را نکنید و از این طرف نروید… توحید شما به هم نخورد و خودشان با اسرائیل تعامل صد در صدی دارند. این یک اسلام است و چه شد یک چنین اسلامی به وجود آمد؟ چه شد سبک زندگی ما به هم خورد؟ امروز مشکلاتی که داریم و اختلافاتی که در خانوادهها به وجود میآید، مشکلاتی که در بازار مسلمین هست، وقتی بررسی تاریخی کردیم دیدم تقریباً مشکلی نیست که اگر به عقب برگردیم آغازین نقطهاش همینجاست که میخواهیم بایستیم. یعنی یک نقطهی بسیار مهم اعتقادی و تاریخی است و گردنه اصلی مباحث است. چون حساسیت دارد خیلی بیانش مشکل است.
تخریب شخصیت پیامبر از درون جامعه اسلامی
از طرف دیگر ما از مظلومیت اهلبیت زیاد گفتیم و شنیدیم، ولی اینکه خداوند در مورد پیغمبر یک جاهایی وارد دفاع شده، من میگفتم: چرا مثلاً بعضی از شبهات را قرآن شروع به پاسخ دادن کرده است؟ هر حرفی در مورد من بزنند الآن دفاع نمیکنم، چه وقت از خودم دفاع میکنم، وقتی روی افکار عمومی اثر گذاشته است. چطور در جامعه اسلامی بین مسلمانها بعضی اتهامات به پیغمبر اکرم خورده است؟ قرآن سعی کرده از ایشان دفاع کند، بعد دیدم پیغمبر میفرماید: مرا خیلی اذیت کرد، من خیلی اذیت شدم در راه هدایت مردم، بعد دیدم امیرالمومنین به حکومت که رسیدند وسعی دارند از پیغمبر اکرم دفاع کنند. وقتی دقیقتر میشویم میبینیم یک جبههای درون جامعه اسلامی توپخانهاش را سمت شخصیت پیغمبر برده است. اصلاً برای اینکه اصل را بزنند همه توان را بردند آنجا که با پیغمبر اکرم مواجهه کنند.
در قرآن کریم دیدند که بت پرستان به رسول خدا معاذ الله نسبت مجنون میدادند، آیات فراوانی از رسول خدا دفاع کرده که ایشان جن زده نیست، دیوانه نیست. اینها تعجبی نیست، دشمن جسارت کند و بهتان بزند، حرفی نیست. اما اینکه آیاتی هست که قرآن کریم به مسلمین رو میکنند و میفرمایند: اینها به پیغمبر جسارت میکنند. یعنی عدهای از کسانی که ظاهراً مسلمان هستند یا اینکه مسلمان شدند ولی هنوز تحلیل ندارند. تعبیر قرآن کریم این است که یک عده از شما گوشهایتان را به اینها دادید. یعنی حرفهای اینها روی شما اثر دارد. لذا قرآن کریم حرفهای منافقان را مطرح میکند و پاسخ میدهد.
تهمت به همسر پیامبر
این اوج مظلومیت پیغمبر است و نشان میدهد چه شرایط عجیبی بود. الآن بین افراد مقدس جامعه ما یک مرجع تقلیدی، اصلاً چه کسی به خودش اجازه میدهد در مورد همسر او حرفی به زبان آورد؟ در جامعه و اواخر عمر شریف رسول خدا چه اتفاقی میافتد که در مورد یکی از همسران پیغمبر اکرم یک حرف شنیع یک نفر میزند، معاذ الله نسبت فحشاء میدهد. آیه 11 سوره نور این را میگوید.
کار به جایی می رسد که قرآن باید بیاید از رسول خدا دفاع کند.
اگر میگویند: خدای نکرده فرض کنید یک نفر به من پیام بدهد، من اصلاً درصدد پاسخگویی برنمیآیم. چه وقت پاسخ میدهم؟ شایعه فراگیر شده باشد. چرا رسول خدا خودش دفاع نکرده و قرآن دفاع کرده است؟ برای اینکه اگر رسول خدا میخواست ورود کند و دفاع کند، آن جریان بی تحلیل یا بی بصیرت و منافق میگفتند: از همسرش دفاع میکند. یعنی ممکن بود نپذیرند و آیه نازل شد کسانی که به همسر پیغمبر بهتان زدند، بتپرستان نیستند، مسلمین هستند. عدهای از شما هستند و بعد یک عده حرفها را بردند و این طرف و آن طرف تکرار کردند. قرآن میفرماید: اگر بنا بر این باشد که اینطور نا روا حرف زده شود، به ناموس پیغمبر شما هم جسارت میشود. کار به جایی می رسد که قرآن باید بیاید از رسول خدا دفاع کند.
هرجا اسلام قویتر شود نفاق هم قویتر میشود
جای دیگر حضرت حق میفرماید: اینها میآمدند بین شما حرفهایی میزدند و شماها باور میکردید. یعنی یک درگیری هست و یک جبههای درون جبهه اسلام پیدا شده و علتش این است که وقتی اسلام شروع کرد در اوج غربت بدون پول و نیروی نظامی آنچنانی و سرمایه آنچنانی با اینکه حضرت خدیجه(س) بودند ولی اینکه بگوییم: جمعی از ثروتمندان بودند، نبود. اسلام در اوج غربت شروع کرد، اوایل که اوج غربت بود، کتک خوری و شکنجه بود، کمتر پیش میآید کسی بخواهد نفوذ کند یا ادای مسلمین را دربیاورد و وارد شود.
ولی وقتی اسلام حکومت تشکیل داد و قدرت شد، هرجا اسلام قویتر شود نفاق هم قویتر میشود. یعنی منافق و جریانی که وارد میشوند، وقتی اسلام قدرت نداشته باشد، اصلاً نیازی نمیبینند که ظاهرشان را حفظ کنند ولی وقتی قدرت هست، آنوقت اینها هم نفوذ میکنند. آیات قرآن را که نگاه میکنیم میبینیم در سورههای مختلف مخصوصاً جنگها این درگیری هست که رسماً نمیآیند در جنگها شرکت کنند یا از جنگها فرار میکنند. حتی پیغمبر اکرم اینها را صدا میزند. بعضی از اینها آدمهایی هستند که خوب تربیت نشدند و هنوز جان خودشان را به جان پیغمبر ترجیح میدهند اما بعضیها را قرآن میفرماید: اینها دنبال این بودند که یک بلایی سر شما بیاید و اگر شما شکست بخورید، خوشحال میشدند.
عادی سازی شخصیت پیامبر
اینها بعد از پیغمبر دنبال این هستند که رسول خدا را تخریب کنند. قرآن میفرماید: ای پیغمبر! اگر اینها ببینند یک نفر از این حزب اللهیها و مجاهدها به تو پول میدهد، سعی میکنند این را تخریب کنند. میگویند: کسی به این کمک نکند و این را در فقر نگه دارید و این را تخریب کنید. تمام همت جبهه کفر این است که آن وجود مقدس پیغمبر شکسته شود. پیغمبر را یک شخصیت عادی جلوه بدهند.
تمام همت جبهه کفر این است که پیغمبر را یک شخصیت عادی جلوه بدهند
این اتفاق به صورت اینکه پیغمبر را از صورت یک انسان ملکوتی تبدیل کنند به شخصیتی که عصبانی شود و خشمگین شود مثل ماست و ممکن است تندی کند و از روی خشم باشد. بحث امروز ما یک جریانی است که امتداد دارد و شیعیان و غیر شیعیان میخواهند از رسول خدا دفاع کنند و یک جریانی مثل ابن تیمیه میایستد و میگوید: اگر کسی منکر این آیات شیطانی باشد او را مسلمان نمیدانم! دعوا وسط اسلام است. اینها میگویند: در مسائل دینی به پیامبر وحی میشود. خشمگین میشود ممکن است یک چیزی بگوید.
بچه یتیمی آمده و میگوید: پیغمبر اکرم معاذ الله نفرینش کرده است. یعنی چهرهی پیامبر به یک آدم عادی تبدیل میشود. اگر این تفکر نحس جا بیافتد، آیهای از آیات قرآن میماند؟ هرجا «من یطع الله» داریم، پشت سرش “رسول” داریم. یعنی اطاعت خدا و رسول با هم است. ما به واسطه پیغمبر اطاعت الهی میکنیم. هرجا گفته هرکس خدا را نافرمانی کند، جاودان در جهنم خواهد بود، پشت سرش آمده “و رسوله”.
دعوا وسط اسلام است.
پیغمبری که هرچه میگوید: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/7) هرچه او دستور میدهد روی چشم بگذاریم، تبدیل شد به اینکه نه نگاه کنید الآن خشمگین است یا نه، این عملاً یعنی یک امامی، یک خطکشی لازم است که پیغمبر را چک کند که اینجا معاذ الله پیغمبر حجت است یا نه!؟ افرادی از غیر شیعیان هم با این تفکر مبارزه کردند. میخواهم بگویم این دو جریان، جریانی که میخواهد رسول خدا را عادی جلوه بدهد، جریانی که رسول خدا را معصوم میداند. این تقابل تشیع و تسنن نیست. شیعیان و عدهای یک طرف هستند، یک عده هم یک طرف هستند.
جلوگیری از نوشتن سنت پیامبر
اینجا قریش یک حادثهای رخ داده، بزرگترین محدثان غیر شیعه مثل ناصرالدین البانی، در فضای علوم حدیث برادران غیر شیعه امروز جزء ستارگان درخشان معاصر هستند. میگوید: این روایت درست است. پسر عمرعاص عبدالله میگوید: هرچه پیغمبر مطلب میگفت، مینوشتم. سعی میکردم آنچه از رسول خدا صادر میشود را بنویسم. میخواستم اینها را حفظ کنم، رسول خدا اینجا چنین فرمودند، به همسایهشان چنین گفتند، در تشییع جنازه اینطور گفتند، در نماز این دعا را خواندند و بعد از نماز این دعا، مرحوم بهجت را همه نگاه میکردند که چه ذکری بعد از نماز میگویند.
قریش گفتند: ننویس! چرا؟ گفتند: پیغمبر هم یک بشر است، خشمگین میشود، عصبانی میشود. شما اینها را منتشر کنی برای پیامبر بد میشود. پیغمبر را عادی کردند، میگوید: من هم گفتم دیگر نمینویسم. یعنی روی صحابی رسول خدا اثر گذاشت. یک روز پیغمبر را دیدم، حضرت دید من نمینویسم. فرمود: چه شده است؟ گفت: ببخشید تا به حال شما را اذیت میکردیم. حضرت فرمود: بنویس! به آن خدایی که جانم به دست اوست، با دستان مبارک به دهانش اشاره کرد و فرمود: از این دهان خارج نمیشود الا الحق. این برای سالهای قبل از روزهای پایانی عمر شریف رسول خداست.
جلوگیری از وصیت پیامبر
چطور مردم میایستادند گوش میکردند و برایشان تعجبی بود و باور هم میکردند؟ قرآن باید از رسول خدا دفاع کند و یک عدهای از مؤمنان راسخ، اواخر عمر شریف رسول خدا یکی از اصحاب پیغمبر ابن عباس بود. اینکه ابن عباس صحابی برجسته و شاگرد فهیم و با سواد است، شیعه و سنی در این اختلاف ندارند. میگوید: بزرگترین مصیبت این روز اتفاق افتاد. رسول خدا فرمودند: کاغذی بیاورید من بنویسم. این در مهمترین منابع مسلمین ذکر شده است. استخوان کتف را بیاورید که من روی آن چیزی بنویسم. یک نامهای برای شما بنویسم که هرگز گمراه نشوید.
در شرایط عادی اگر یک عالم برجستهای، یک آیت الله بهجت و یک علامه طباطبایی به ما میفرمود: یک چیزی به شما بگویم هرگز گمراه نشوید، عصمت نیاز ندارد، ما میدویدیم و روی چشم میگذاشتیم، خاتم الانبیاء، رحمة للعالمین این عبارت را میفرماید که بیایید و گمراه نشوید. در صحیح بخاری نرمترین عبارت این است که گفت: نیازی نیست، درد غلبه کرده و الآن حالش خوش نیست، معاذ الله! کتاب خدا هست. این یعنی یک نفر خودش را در جایگاه خطکشی و ممیزی گذاشت با اینکه پیامبر رد کرده بود، الآن بررسی کرد و گفت: نیازی نیست. من نیازی نمیبینم! بین اهل خانه اختلاف شد، یک عده مثل امیرالمومنین و ام سلمه گفتند: بگذارید حرف رسول الله را بشنویم. اینها گفتند: نیازی نیست. وقتی درگیری و جسارت شد، رسول خدا گفتند: بلند شوید بیرون بروید و شایسته نیست جلوی پیغمبر نزاع کنید.
وقتی حرمت پیامبر شکسته شود، حرمت دخترش هم راحت میشکنند
عجیب است که هنوز بعضی جریانها در بین مسلمین هستند که حق را به این آقایی میدهند که اجازه سخن گفتن به پیامبر را نداد. این خیلی عجیب است. آیا همه مسلمین یک صدا میگویند: این عمل اشتباه بود. ما نمیخواهیم بگوییم: از قبل برنامهریزی بود. این کار بدی بود یا خوب؟ میگویند: کار خوبی بود. پیغمبر مظلوم است، اگر با اهلبیتش بد عمل شد بخاطر این بود که اول شخصیت خودش را شکستند و حرمتش را شکستند. طبیعتاً وقتی حرمت پیامبر شکسته شود، حرمت دخترش هم راحت میشکنند.
ما نمیخواهیم بگوییم پیغمبر اکرم دستان مبارکش را باز میکرد و به هوا پرواز میکرد! گرچه اینها چیزی نیست. میخواهیم بگوییم به پیغمبر وحی میشد. خداوند به او مدال «ما ینطق عن الهوی» داد. از هوای نفس سخن نمیگوید. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» (نجم/4) هرچه بیان میکند وحی است. چرا بشر است و گرسنه میشود، روزه بگیرد گرسنه میشود. ممکن است دچار بیماری شود. از دست بدهد احساساتی میشود ولی جز حق عمل نمیکند. فرق رسول خدا با بقیه این است که معیار حق و معلم حق است. برای من تأسف آورتر از اینکه یک نفر آن روز گفت: امروز درد بر او غلبه کرده، یا تعابیر زشتتر، امروز داریم افرادی که درون جامعه اسلامی هستند و میگوید: این اقا خوب کاری کرد!
برچسب خشم و خوشحالی به پیامبر
بعد این تفکر جلوتر آمد، دیدند با روایت پیغمبر اکرم چه کنیم که گاهی در مورد بعضی تند صحبت کردند؟ از این عجیبتر اینکه گفتند: چه کار میشود کرد اگر پیغمبر اکرم یک نفر را کوبیده است. چون رسول خدا برای اینکه فتنههای بعد از خودش را مدیریت کند در مورد بعضی جریانها و بعضی افراد سخنانی فرموده که به آن میپردازیم. هشدارهای عمومی و شخصی داده است.
در مورد بعضی جریانات رسول خدا بیاناتی دارد، مثلاً برای اینکه منافق چه صفاتی دارد معیارهایی معرفی کرده و بعضی افراد هم خاص مشخص کرده است. در مورد بعضی افراد خاص صحبت کرده است. مثلاً فلانی حق اینکه روی منبر من بنشیند ندارد. برای بعضی افراد حضرت خاص کاری کردند که بعداً کسی نتواند بیاید سوء استفاده کند. آن جریان میخواهد از این استفاده کند، چه کند؟ اگر قرار باشد پیغمبر اکرم «ما آتاكُمُ الرَّسُول» باشد. هرچه دستور میدهد عمل کنید. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول» باشد، اطاعت کنید. کسی اختیار ندارد جاهایی که رسول خدا دستوری صادر میکند بیاید با او مخالفت کند. اینجا چطور با این مبارزه کنیم؟ گفتند: به شرطی که پیغمبر آن لحظه خشمگین یا خوشحال نباشد.
اینجا چطور با این مبارزه کنیم؟ گفتند: به شرطی که پیغمبر آن لحظه خشمگین یا خوشحال نباشد
بعد یک مثالی درست کردند و این حرف بعداً در کتب حدیثی بعضی فرق هم آمده است که روزی یک دختر یتیم رد میشد، یک حرفی زد و رسول خدا به او نگاه کرد، فرمود: انشاءالله عمرت دراز نشود. مادرش گفت: بچه من گریه میکند و میگوید: پدرم که مرده است. پیغمبر مرا نفرین کرد و مستجاب الدعوه است. حضرت لبخندی زدند و فرمودند: نه، من بشر هستم، بشر یک حرفهایی میزند، گاهی خشم دارد و گاهی خوشحال است!!! من چیزی گفتم.
چرا قرآن «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم/4) خدای عظیم به پیغمبر میفرماید: خُلُق تو عظیم است. «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» (نساء/113) فضل خدا به تو عظیم است. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/159) به رحمت الهی با مردم نرم برخورد کنید، اگر تو خشمگین بودی، اگر زود توبیخ میکردی، هرچه از دهانت درمیآمد میگفتی، از دور شما میرفتند. چرا قرآن باید از پیغمبر دفاع کند؟ واضح است که پیامبر باید همینجور باشد. معلم انبیاء است. این بسیار عجیب است که یک نفر ناروا سخنی بگوید، بعد خدا هم به حرفش گوش بدهد! چه خدا و رسول کوچکی است به نسبت خدا و رسولی که قرآن معرفی میکند. این عظمت فرو بریزد دیگر اسلامی باقی نمیماند.
پایین آوردن پیامبر برای توجیه دیگران
اگر بنا بر این باشد که پیغمبر خشمگین شود و ناروا سخن بگوید، در قرآن شاید صد آیه در این رابطه برای پیغمبر آمده است. میدانید این را برای چه گفتند؟ اگر روزی کسی به حکومت رسید و ناروا به گوش سیلی زد و لگد به سینه کسی زد و ناروا پولی را غصب کرد و آدمی را کشت، بگویند: ما که آدم عادی هستیم حالا خشمگین شدیم، عذرخواهی میکنیم. یعنی برای اینکه راحت دیگران را بتوانند توجیه کنند، بعدها یزید بن معاویه معاذ الله امیرالمومنین جامعه اسلامی شد. چطور پشت این نماز میخواندند؟ باید یک اتفاقی بیافتد که مردم بگویند: او رسول خدا بود.
یعنی یک جبههای همواره دنبال تخریب پیغمبر است، یکی توجیه کارهای خودشان است. یکی اینکه روح اسلام نابود میشود. همه عظمت یک دین به پیغمبر است. او پیغمبری است که همه چیز او الهی است و کسی است که مردم فوج فوج به سمتش میآیند، قلوب مردم به سمتش میآید و مردم میبینند امیرالمومنینی که در شجاعت مثل ندارد، در جنگها به او پناه میبردیم، به امیرالمومنین گفتند: خیلی عبادت داشت، فرمود: رسول خدا را ندیدید. اینها را در نهجالبلاغه میخواندم که چرا امیرالمومنین اینقدر از پیامبر دفاع میکند؟ دیدم پیغمبر بیش از همه تخریب کردند. اگر بعدها امیرالمومنین را تخریب کردند به جهت این است که برادر پیغمبر اکرم هست.
عجیب است یک جبههای درون جهان اسلام دنبال این هستند که اسلام شکست بخورد
یک جریانی در جامعه اسلامی از این جبههها دنبال تخریب بود و یک جریانی که رأسشان اهلبیت هستند تلاش گسترده برای اینکه پیغمبر ویژه است. سیدالشهداء در کربلاء هرجا فرصت میکنند، میفرمایند: ای مردم من پسر پیغمبر هستم. جزء من پسر پیغمبری در این عالم نیست. چرا؟ من اگر چیزی دارم از او دارم. یک جریان در رأسشان اهلبیت رسول خدا تلاش میکنند پیغمبر را اعاده حیثیت کنند و مردم را به قرآن ارجاع بدهند و بگویند: این حرفها نمیخواند.
عجیب است یک جبههای درون جهان اسلام دنبال این هستند که اسلام شکست بخورد. قرآن میفرماید: بر تو منت میگذارند که اسلام آوردند! اینها چه کسانی بودند که منت میگذارند؟ در بیابان ماشین من خراب شده، راه را گم کردم و نمیدانم کجا بروم. شما آمدی راه را به من نشان میدهی. من شاید بگویم: اینکه من از این مسیر رفتم حواست را جمع کن، من باید از شما تشکر کنم. در مورد این موضوع و سر منشاء همه حوادث صدر اسلام گفتگو خواهیم کرد.
شریعتی: در سحرهای ماه رمضان یکوقتی صحبت کردیم، من عاشق این جملهی امیرالمومنین هستم که وقتی صحبت پیغمبر میشود، حضرت میفرماید: «أنا عبدٌ من عبید محمد» نکاتی که فرمودید یک الگویی است که میتواند در طول تاریخ منطبق شود و تازه خیلی از گرهها و معماها را باز میکند که چرا در طول تاریخ آن اتفاقها افتاد. این هفته قرار گذاشتیم در مورد شخصیت یکی از شعرای دوست داشتنی جناب دعبل صحبت کنیم. یک روایت نورانی از امام صادق هست که فرمودند: «مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ شِعْرٍ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» همیشه به شعرای جوان خوبمان میگویم، آنهایی که در وصف اهلبیت شعر میسرایند اگر یک بیت شعر برای اهلبیت گفتی، خدای متعال بیتی را برای شما در بهشت بنا میکند. امروز صفحه 108 قرآن کریم، آیات 6 تا 9 سوره مبارکه مائده را تلاوت خواهیم کرد.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «6» وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «7» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «8» وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ»
ترجمه آیات: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه به نماز برخاستيد، پس صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و قسمتى از سر و پاهايتان را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد، خود را پاك كنيد (و غسل نماييد)، و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از محلّ گودى (محل قضاى حاجت) آمده يا با زنان تماس گرفتيد (و آميزش جنسى كرديد) و آبى (براى غسل يا وضو) نيافتيد، با خاك پاك تيمّم كنيد، پس (قسمتى از) صورت و دستانتان را از آن خاك (كه بر دستانتان مانده) مسح كنيد، خداوند نمىخواهد كه شما را در تنگى قرار دهد؛ بلكه مىخواهد شما را پاك كند و نعمتش را بر شما كامل سازد، شايد شما شكرگزار باشيد. و به ياد آوريد نعمتى را كه خداوند به شما عطا كرد و پيمانى را كه بطور محكم با شما بست، آنگاه كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم و از خداوند پروا كنيد؛ زيرا خدا از درون سينهها آگاه است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا با تمام وجود قيام كنيد و به انصاف و عدالت گواهى دهيد و هرگز دشمنى با قومى، شما را به بىعدالتى وادار نكند. به عدالت رفتار كنيد كه به تقوا نزديكتر است و از خداوند پروا كنيد كه همانا خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است. خداوند به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعدهى آمرزش و پاداشى بزرگ داده است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای کاشانی: این صفحه از قرآن کریم بسیار نکته دارد، یک مورد را عرض میکنم. این آیه 6 از سوره مائده که وضو و غسل و تیمم را آموزش میدهد جزء عمومیترین کارهای رسول خداست. یعنی مردم حداقل سالهای پایانی پنج نوبت نماز رسول خدا را دیدند. آب بوده حضرت رسول وضو گرفته و غسل فرموده است. آب نبود، سفر بود تیمم کرد. چه اتفاقی افتاد که بین مسلمین نه فقط شیعه و سنی، بین دیگر فرق هم اینقدر اختلاف شد. امروز تشهد نماز رسول خدا در غیر شیعیان چند مدل است. اینکه دستشان را در نماز بیاندازد، شیعیان یا مالکیها. یا دستشان را جلویشان بگیرند بالاتر از شکم، این اختلاف است. اصحاب پیغمبر همان چند سال ابتدایی گریه میکردند که چرا اینطور شد و معالم اسلام یکی یکی نشانههایش از بین میرود؟ چه جریانی کمک کرد به اینکه واضحترین چیزها دچار اختلاف شد؟ یعنی اگر در حج بگوییم، مگر رسول خدا چند بار به حج تشریف بردند، اما نماز را هر روز میدیدند. وضو گرفتن و تیمم و نماز حضرت را میدیدند. چرا یکی از یاران خوب رسول خدا میگوید: اگر بخواهیم شبیه پیامبر نماز بخوانیم باید مخفیانه بخواهیم؟ چه جریانی نمیگذارد ما شبیه پیغمبر نماز بخوانیم و دچار اختلاف میشویم. این از وقایع عجیب است که همین آیه محل اختلاف است. مگر پیغمبر را ندیده بودیم، چرا اختلاف شد؟
آخر آیه ششم حضرت حق میفرماید: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» خدا نمیخواهد بر شما سخت بگیرد، «وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» خدا میخواهد شما را پاک کند. در آیهی تطهیر داریم «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب/33) این دو آیه که اختصاص به اهلبیت دارد و آنجا برای عموم است، علامه طباطبایی در المیزان نکتهای را فرموده که اگر عزیزان مراجعه کنند کامشان شیرین خواهد شد.
شعرای اهلبیت خیلی مورد عنایت اهلبیت هستند. در بین یاران ائمه، دیدم که ائمه با یارانشان گونهگون رفتار میکنند. با بعضی سختگیر هستند چون خیلی توقع دارند او حواسش به احکام و عقایدش باشد. کوچکترین خطایی هم بکند صدا میکنند و تذکر میدهند، چون جایگاهش قرار است امام یک منطقه شود. عالم یک منطقه و معلم یک عدهای از اصحاب شود. بعضی هستند آن کارکرد را ندارند ولی اینها قدرت رسانهای دارند. اینها بعضی ممکن است در زندگی خودشان اشکالاتی داشته باشند، مثل زراره و محمد بن مسلم که خیلی ویژه هستند نباشند و در زندگی شخصیشان خطاهایی هم داشته باشند. نزدیک هشتاد درصد دیوان جناب دعبل را اگر نگاه کنید باورتان نمیشود شاعر اهلبیت این شعرها را گفته باشد. امام رضا(ع) لباسی که بارها با آن نماز خوانده بودند را به دعبل میدهند، دعبل هم آستینش را میکند و میگوید: در قبرم میگذارم و باقی را در قم سی هزار سکه میفروشد. آنها هم لباس را میخرند. چرا؟ چون دعبل کاری میتواند بکند که زراره و أبان بن تغلب نمیتواند بکند. اینکه امامان ما در شرایطی که خفقان است، رسانهای ترین چیز در آن روز شعر است و یک بیت شعر ممکن است هر روز گفته شود. دعبل رسانهی اهلبیت میشود. در موضوع عمل گناه، اهلبیت نسبت به عمل گناه تند برخورد میکنند اما روی گنهکار خط نمیکشند. نگاه میکنند این در کدام جبهه قرار دارد. به امام حسین گفتند: چرا اینقدر به فرزدق پول میدهی؟ او شرابخوار است. حضرت میفرماید: روزی او کاری خواهد کرد که میبینید. بعداً با حضرت کربلا نیامد ولی روزی در مورد امام سجاد، او به دفاع کردن از حضرت پرداخت.
دعبل در زندگی شخصیاش ممکن است یک آدم برجستهای نبود اما در جبهه حق آنجایی که میبیند خلیفه عباسی تبخترش کاری کرده که همه را به زانو دربیاورد، میگوید: آنطور که دیدیم در اصحاب کهف که هفت نفر بودند، هشتمی سگ اصحاب کهف بود و تو هم هشتمی بنی عباس هستی. با این تفاوت که آن سگ گناه نکرده بود و تو گناهکار هم هستی. کاری کرد که هرجا خلیفه عباسی وارد میشد، میگفتند: سگ بنی عباس آمد. یعنی تمام چهره رسانهای دشمن اهلبیت را دعبل نابود کرد. همین باعث شد تا آخر عمرش فراری شد. در جبهه حق ایستاد و امام دید درست است بعضی نقاط کوچک هست و با مالک اشتر قابل مقایسه نیست اما جایی میتواند یک عبارتی از حق بگوید، جناب زهیر در کربلا وقتی دید دشمن به سیدالشهداء جسارت میکند، شأن سیدالشهاء نیست بعضی از سخنان را به زبان بیاورد. زهیر سینه سپر میکند و دفاع میکند و این در تاریخ ثبت میشود. جلوی سی هزار نفر زهیر نترسید و از مظلومیت دفاع کرد. دعبل فراوان از این عبارات دارد و اینقدر مشهور است که مأمون میگفت: در بین خزاعه شاعر غیر از دعبل کیست؟ چند نفر دست بالا کردند و گفت: نه، متأسفانه دعبال رقیب ندارد. مدحهایی که برای اهلبیت دارد و روضههایی که برای سیدالشهداء خوانده، سالهای سال با « أ فاطم لو خلت الحسين مجدلا» شیعه با آن گریه کرده است. یعنی کسی که 1200 سال است هنوز در مجالس اهلبیت اسمش هست و زبانش در مدح اهلبیت و روضه سیدالشهداء و در تخریب شخصیت خود ساخته فرعونها کار کرد و بابت این هم هزینه داده است. لذا خیلی مورد عنایت اهلبیت است. امیدواریم ما هم مورد توجهاش باشیم و ما را هم دعا کند.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای کاشانی: هروقت که به مدینه مشرف شدم و غربت رسول خدا را مشاهده میکردم، خیلی دلم میخواست اللهم عجل لولیک الفرج بگویم. انشاءالله خداوند فرج امام زمان ما را که فرج و گشایش در دین و دنیای ما هست را در زمان ما مقدر کند.
شریعتی: تو نوح نوحی اما قصهات شور دگر دارد *** که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
2-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تخریب شخصیت پیامبر (ص)
تاريخ پخش: 05-05- 98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان و شنوندگان گرانقدرمان، امروز هم با حضور حاج آقای کاشانی در خدمت شما هستیم. سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم.
شریعتی: هفته گذشته با مقدماتی که گفتید، به اینجا رسیدید که یکسری جریاناتی دنبال تخریب شخصیت عظیم و والای نبی مکرم اسلام بودند و اتفاقاتی افتاد که میتواند یک کُدی برای حوادث تاریخی بعد از آن باشد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم،
2
شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تخریب شخصیت پیامبر (ص)
مشترک پادکست شوید
- 1- شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): عادی سازی پیامبر (ص)
- 2-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تخریب شخصیت پیامبر (ص)
- 3-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تفکیک امور دین و دنیا
تلاش جریان نفوذی در تخریب پیامبر
انشاءالله میخواهیم شرایط آغاز امیرالمومنین را بحث کنیم که خیلی مهم است منتهی با توجه به اینکه میخواهیم بدانیم فضای صدور فرمایشات پیامبر اکرم، شرایط جامعه اسلامی در آن روزگار، جریانهای مختلف چه میکردند، دستهبندیها چطور بود و با فرمایشات رسول خدا چطور برخورد میکردند. جبههبندیها به چه شکلی بوده، در مورد موضوعی صحبت میکنیم که هم زمان حیات رسول خدا شخصیت پیغمبر را تحت شعاع قرار داده و قرآن کریم تمام قد از پیغمبر دفاع کرده و هم متأسفانه یهودیان و بعضی از اهل کتاب زمان رسول خدا پیغمبر را تخریب کردند.
اساساً خاک پاشیدن سمت خورشید کار ناتوانهاست، وقتی نتوانستند با شخصیت والا و بی نظیر رسول خدا مواجه کنند و نتوانستند او را زمین بزنند و با تهدید و تطمیع جلوی او را بگیرند، بعد با دست خالی و نور الهی پیامبر اکرم جهان را روشن میکند، شروع به تخریب زمان پیامبر کردند و بعد ی جریان نفوذی از قدرت پیغمبر مجبور شد، قدرت خشونت نظامی نه، قدرتی که دلها را فتح کرده بود، اینها مجبور شدند مخفیانه وارد میدان شدند و جریان نفاق و جریانهای نفوذی سعی کردند رسول خدا را در چند جهت تخریب کنند.
نفی تقدس و حجیت مطلقه پیامبر
اولین نقطه که همه عظمت رسول خداست را میخواستند بشکنند و آن تقدس و حجیت مطلقهی پیامبر اکرم بود. وقتی میگوییم تقدس، ممکن است فکر کنید رسول خدا مثلاً دستهای مبارکش را تکان میداد و پرواز میکرد. نه، چون مثلاً ممکن است بگوید: آقا مگر در قرآن نداریم که «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (کهف/110) ما اصلاً جنبه بشری رسول خدا را نمیخواهیم کتمان کنیم. تقدسی که منظور من هست و آیات قرآن بیان میکنند مثل تقدسی است که برای حضرت عیسی قائل هستیم. حضرت عیسی در گهواره سخن میگوید و پاک و مبارک است. در گهواره بنده خدا و رسول خداست.
تقدس یعنی اینکه مسلمانان بدانند رسول خدا جز حق نمیفرماید و جز حق عمل نمیکند. نه مثلاً جنبههای فرابشری دیگر که بگویند: این چطور الگوی ماست؟ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/80) کسی که از پیغمبر اطاعت میکند از خدا اطاعت میکند و این رسول خدا جز حق و جز وحی خدا را نمیفرماید.
تقدس یعنی اینکه مسلمانان بدانند رسول خدا جز حق نمیفرماید و جز حق عمل نمیکند.
جریانی که از پیامبر آسیب دیده بود، از همین آسیب دیده بود، از اینکه نبوت رسول خدا آمده بود و مثل سیل نعمات و خروش الهی همه را شسته بود و این خار و خاشاکی که جلوی سد راه هدایت مردم شده بودند را برده بود. اینها شروع به تخریب کردند. گاهی به شخص رسول خدا جسارت میکردند و اینقدر اینها مظلومیت نیست. این جریان ظلمش این بود که میخواست شخصیت حقوقی یعنی رسول اللهی پیامبر(ص) را از بین ببرد که عملاً هدایت مختل شود و پیامبر هم سعی میکرد دفاع کند. نمونههایی را عرض کردیم.
اینها مطالبی است که تمام فرق اسلامی قبول دارند و من کمتر روایات شیعی خالص میخوانم. چون این بحثی است که همه جهان اسلام باید دلش برای پیغمبر اکرم بسوزد و بداند چه بلایی سر پیغمبر آمده است و من قبل از اینکه این مطالب را عرض کنم، بگویم که یکی از دغدغههای من از بیست سال پیش تا حالا این است که ما یک منابعی را که جریان نفوذی در آن کارهایی کردند داریم و اگر یک مستشرق بیاید چه تصویری از رسول خدا به او میرسد؟ یکوقت میگوییم: یک یهودی دشمن پیغمبر در دوره رسالت حضرت یک کاری کرد، یکوقت میبینیم یک بت پرست یک جسارتی کرد. یکوقت میگوییم در قالب جریانهای اسلامی عدهای آمدند یک کاری کردند که چهرهی پیغمبر را بین مسلمانها تخریب کنند و این خیلی عجیب است.
حذف روایت با تاکید بر فقط قرآن
البته شیعه و سنی عموماً سعی کردند با این جریانها مقابله کنند ولی آنها هم زور زدند و تلاش کردند در مهمترین منابع اسلامی اینها را رواج بدهند و سعی کنند چهره پیغمبر را دگرگون کنند. مطالبی است که همه گروههای اسلامی و آنهایی که با علم حیدث آشنا هستند اینها را قبول دارند. مثلاً پیغمبر اکرم فرمود: به زودی میبینم کسی به صندلی خود تکیه میدهد و وقتی از من روایت میخوانند، میگوید: کنار بگذارید و قرآن بخوانید. در واقع این فرد قرآن هم قبول ندارد و میخواهد با قرآن پیغمبر را نقد کند. میخواهد با الماس، الماس را بشکند. قرآن کریم در آیه 150 سورهی نساء میفرماید: « إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ» کسانی که به خدا و رسول کافر هستند، اینها دنبال این هستند که بین خدا و رسول تفرقه ایجاد کنند.
اینها وقتی میگویند: رسول را قبول نداریم، خدا را هم قبول ندارند. منتهی نمیتوانند بگویند، چرا؟ چون اینها جریانهای بت پرستی که نیستند. اینها وسط جامعه اسلامی نفوذی هستند. اینها نمیتوانند راحت حرف بزنند. لذا بین خدا و رسول فاصله میاندازند. میگویند: ما هرچه قرآن بگوید: قبول داریم. خوب قرآن چه کسی را آورده است؟ ما چه دلیلی داریم جز اینکه رسول خدا فرمود: این کلام خداست. چطور قرآن را اگر کسی بخواهد قبول کند، امکان ندارد قبول کند الا اینکه رسول خدا را بپذیر. بعد میشود فرمایش خودش را نپذیرد. در حالی که قرآن میفرماید: هرچه پیغمبر بیان میکند را گوش کنید.
پیامبر اکرم زوایای مختلفی، هفته گذشته گفتم: ببینید الآن خشمگین است یا نه؟ میآمدند میگفتند: یا رسول الله، شما شوخی میکنی. یا رسول الله با ما مداعبه و مزاح میکنی. حضرت فرمود: بله، ولی «انی لا اقول الله حقاً» بزرگترین علامههای ما این را قبول دارند. بله من میگویم ولی جز حق نمیگویم. یعنی به اسم اینکه من مزاح میکنم ذهن شما درگیر نشود.
زمینه سازی پیامبر برای درک اهمیت قول پیامبر
یک روزی بنده خدایی نماز میخواند. رسول خدا صدایش زد. این نماز را خواند، وقتی تمام شد دو روایت هست یکی اینکه رسول خدا توبیخ کرد که چرا زود نیامدی؟ یکی اینکه خودش شروع کرد که ببخشد داشتیم نماز میخواندیم. حضرت فرمود: «ألم یقل لله اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» مگر ندیدی خدا فرمود: خدا و رسول را اجابت کنید وقتی شما را صدا زدند تا شما را زنده کنند و قلب شما را احیاء کنند. لذا بزرگان و محدثین شیعه و غیر شیعه گفتند: حق نداریم تأخیر در اطاعت از کلام پیامبر بیاندازیم. حتی اگر دارید نماز میخوانید. وقتی صدا کردند دیگر نمازی نیست. چه قربتاً الی الله که درونش معصیت رسول است؟ اینجا وقتی حضرت صدا میزند هرکاری میکنی باید بدوی و واجب فوری است. رسول خدا برای این پیشبینیها و تدابیر نبوی است برای اینکه میدانند بعداً جریان نفوذ خود رسول خدا حضور ندارند و وحی قطع میشود ممکن است اینها همین حرفها را بزنند. لذا حضرت دارد پیشگیری میکند بخاطر اینکه رحمة للعالمین است و مردم هدایتشان مختل نشود.
یکوقتی رسول خدا اسب یا شتری خریده بودند، این هم بزرگان شیعه و سنی قبول دارند. آن کسی که فروخته بود انکار کرد که من نفروختم. شاهد بیاور، یکی از اصحاب پیغمبر آمد شهادت داد. حضرت فرمود: تو که نبودی ببینی چطور شهادت میدهی؟ گفت: یا رسول الله، شما فرمودی این کلمات، کلمات خداست. ما قبول کردیم. یقین دارم جز حق نمیگویی. من باور کردم که این کتاب، کلام خداست. این عمل از نظر ظاهری خلاف مسیر شهادت دادن است. شهادت در دادگاه باید چطور باشد؟ خودم دیدم، این شخص به اعتقادش شهادت داد. طبق شرایط عادی نباید پیغمبر این شهادت را میپذیرفت ولی چون یک مصلحت بالاتری بود اینکه رسول خدا در غضب که الهی هم غضبش هست، در رضا که الهی است و نه شخصی، در شوخی و در جدی و در سفر جز حق نمیگفت. لذا فرمود: هرکسی در دادگاه علیه یا به نفع خذیمه حرفی زد، این ذوالشهادتین شد. چرا حضرت این مدال را به او داد؟ تا به دیگران بفرماید من جز حق نمیگویم و اینجا دفاع از شخصیت حقوقی رسول خداست.
من میگویم: پیغمبر فرمود و معاویه میگوید: به نظر من!
از این موارد بسیار زیاد که چرا پیغمبر اکرم این کار را میکردند؟ برای اینکه میدانستند بعداً اتفاقاتی میافتد که مردم حرفهایشان را کنار حرفهای پیغمبر میگذارند. مثلاً دو صحابی در شام سر موضوعی دعوایشان شد، عباده و معاویه، عباده از طرف خلیفه دوم مسئول امور دینی و ارشاد و تبلیغ شام شده بود. نگاه کرد دید در شام خیلی آشکار ربای واضح میخورند. پنج سکه طلا میدهد و پنج ماه دیگر شش تا میگیرد. گفت: آی مردم، پیغمبر فرمود: طلا را با طلا خرید و فروش نمیکنند. اینها اشکال دارد. اگر جامعه آسیب نخورده بود، وقتی شما مثل پتکی که بر سر متخلف میآید، بگویی: قال رسول الله، باید چه شود؟ باید همه عقب بروند و بگویند: بله، معاویه گفت: ولی به نظرم عیب ندارد. عباده گفت: من دیگر در شام زندگی نمیکنم. من میگویم: پیغمبر فرمود و تو میگویی: به نظر من!
نمونه هایی از نسبت های ناروا و تخریب پیامبر
وقتی اطاعت از رسول خدا، و حجیت مطلقه شل شود، نتیجه این میشود که هرکسی ممکن است برداشت کند عمداً برای خطای در فهم و سعی کند فرمایشات پیغمبر را کنار بزند. دیگر اطاعت مطلق به هم میریزد. آن جریان نفوذی یک کاری کرد که من بیش از صد مورد بود که نمیدانستم کدام را بیان کنم. حرفهایی که نمیدانستم چند بار معاذ الله بگویم. اینها برای من مانند روضه است. دو سه مورد را از یک منابع معتبر آوردم، حرفهایی که یهودیها این طرف و آن طرف نسبت به پیغمبر میزدند، اینجا در منابع خودمان به اسم روایت پیغمبر وارد کردند. من چند مورد نرمترها را انتخاب میکردم.
نسبت سحر شدن به پیامبر
گفتند: پیغمبر چند بار در قرآن فرموده: «و ما صاحبکم بمجنون» پیغمبر شما جن زده نشده، معاذ الله دیوانه نیست. خدا حافظ اوست. میگویند: پیغمبر معاذ الله سحر شده بود و یک کسی پیغمبر را سحر کرده بود. یکباره از جا بلند میشد، نماز خواندم یا نه، دوباره بروم نماز بخوانم. این را گفتم یا نه، بدهیام را به فلانی دادم یا نه؟ این حرف یعنی اینکه اگر روایتی از پیغمبر شنیدیم، یک کسی که قلبش مریض است، میگوید: نکند حال پیامبر مساعد نبود!؟ این یک عبارت دیگری است که ببینیم سحر شده یا نشده؟ خروجی اصلی این است که پیغمبر اکرم حرفش حجت نیست. یکوقتی میگوید: سحر شده است. یکوقتی میگوید: پیغمبر مشکل اخلاقی داشت و صبرش کم بود.
نسبت خودکشی به پیامبر
شیعه و سنی قائل هستند که اگر کسی خودکشی کند، جهنم خالد جاودانه است. ما اگر یک نفری در بستگان و محل خودکشی کند، میبینیم مشکل روحی بوده، روانی بوده، توجیهی کنیم، خیلی کار زشتی است. خیلی برای من درد دارد که بگویم: در این کتاب آمده که مدتی به پیامبر وحی نشد. یک بچه اگر جایی شکست بخورد میگوییم: ظرفیت داشته باشد، حالا رسول خاتم است، گفتند: مدتی وحی نشده است. یک خرده منتظر شد، طاقتش تمام شد. بالای کوه رفت خودش را پایین بیاندازد. آماده پریدن شد. جبرئیل از راه رسید و دلداری داد. اولاً ممکن است یک نفر بگوید: اگر ما آنجا بودیم و جبرئیل کمک نمیکرد کار ما تمام بود. شما ببینید چقدر این حرف تلخ است. ای کاش این را یهود گفته بود. ای کاش رسانههای بت پرستان گفته بودند، به اسم روایات پیغمبر و روایات صحیح، اصلاً چیزی از اسلام باقی نمیماند. اسلامی که هست ولی مغز و روحی ندارد. پیامبر را پایین آورد و دوباره حضرت اقدام برای خودکشی کرد.
همین یک مورد، از بین صدها مورد که در بیانم تخفیف میدهم، اگر یک مستشرق ببیند، چه تصویری میسازد؟ شما خودتان را به جای کاریکاتوریست ملعون بگذارید که اهانت میکند. غصهای که امام صادق میفرمود، حوادثی که بیان میکنیم حسین بن علی را اینجا کشتند نه در کربلا! وقتی امام هادی شهید شدند خادمهای پشت سر پیکر امام راه افتاده بود و میگفت: یا رسول الله ما چه کشیدیم از آن روز! یعنی یک روزی یک جایی یک کاری کردند که دست مردم را از رسول خدا قطع کردند. برای رسول خاتم چنین حرفی زده شود، عترت او هم جای خود است. اینها در منابعی است که عجیب است ابن تیمیه قبول دارد. بعضی شیعیان قبول ندارند و میگویند: پیغمبر معصوم است و جز حق نمیگوید ولی این روایات را نسبت دادند.
نسبت نفهمیدن قرآن به پیامبر
مثلاً یکی از شنیع ترین جسارتها این است که گفتند، تخریب علمی رسول خداست. وحی را خدا به پیغمبر، وحی به علم حضوری است، یعنی نفس مبارک رسول خدا اشراف دارد. میگویند: پیغمبر یادش میرفت و از اصحاب میپرسید: آن آیه چه بود؟ بدتر از این آیه نازل شد، خدا دو بار در قرآن فرمود: یکی از کارکردهای تو ای پیغمبر من این است که مردم اختلاف کردند، بیایند تو تبیین کنی. برترین معلم قرآن کیست؟ مخاطب قرآن رسول خداست، هیچکس از رسول خدا بهتر قرآن را بلد نیست. همه از پیغمبر یاد گرفتند. متأسفانه نسبت دادند که آیه نازل شد و پیغمبر اکرم معنایش را متوجه نشد. یکی از صحابی که بلد نبود از روی قرآن بخواند بهتر میفهمید. خیلی عجیب است!
آیهای در قرآن کریم داریم که ای پیغمبر برای منافقین استغفار کنی یا نه فایده ندارد، هفتاد بار هم اگر استغفار کنی، خدا اینها را نمیبخشد. این آیه عدد هفتاد عدد کثرت است، مثل اینکه من به شما بگوید: این انگشتر که دست شماست، چقدر است؟ شما بگویی: یک میلیارد هم نمیدهم. من بگویم: یک میلیارد و یک قران چطور؟ میگویی: مرا اذیت نکن. یک میلیارد هم نمیدهم یعنی نمیفروشم. خدا برای پیغمبرش که مستجاب الدعوه است یک بار استغفار کند بخواهد بپذیرد، میپذیرد. مگر اینکه قابلیت استغفار نداشته باشد و خدا میفرماید: بقیه منافقین هم حساب کار دستشان بیاید. ای پیغمبر تو هم که عزیز من هستی، هفتاد بار هم استغفار کنی، یعنی هرچه استغفار کنی اینها را نمیبخشم.
مگر میشود به پیغمبر وحی نازل شود و معنایش را متوجه نشود.
عبدالله بن اُبی از دنیا رفت. از منافقان معدودی است که زمان رسول خدا لو رفته است ولی چون طرفدار داشت متأسفانه پیغمبر دیدند شرایط مناسب نیست با او برخورد شدیدتری کنند، یک جوری خانه نشین شد. پسرش گفت: یا رسول الله، پدر من را ضایع کردید، حالا که مرده است. شما بیا استغفار کنی، یک آشتی بشود. اینجا نسبت به پیغمبر دادند که حضرت فرمود: باشد. یکی از کسانی که بعداً از مسئولین حکومت شد و پسر خود او میگوید: پدر من از روی قرآن بلد نبود بخواند، خیلی عجیب است که این شخص را با پیغمبر قیاس کنیم و پیغمبر را شکست بدهیم.
آمد گفت: یا رسول الله کجا میروی؟ اینطور گفت که میخواهم بروم برایش استغفار کنم. گفت: آیه نازل شده هفتاد بار هم استغفار کنید او فهمیده است. یعنی یک طلبه پایه یک هم این را متوجه میشود. اینجا میخواهد بگوید: استغفار هم بکنی فایده ندارد. گفتند: نه من بیشتر از هفتاد بار استغفار میکنم. جلویش را گرفتند و گفتند: خلاف آیه است. میگویند: حضرت رفت خواند! بعد آیه نازل شد در حالی که این آیه قبل از مرگ عبدالله بن اُبی آمده است که نرو بالای سر قبرش بایست. به منافقان نماز میت نخوان یعنی یک طور آن شاگرد درست فهمیده بود. برای اینکه آن شاگرد را باسواد نشان بدهند پیغمبر را از عرش اینقدر پایین آوردند!!!
بهتر است که پیغمبر را پایین بیاوریم. ما نمیتوانیم بالا برویم
مگر میشود به پیغمبر وحی نازل شود و معنایش را متوجه نشود. برای اینکه در رقابتهای بعد از پیغمبر اکرم بعضی بتوانند در جایگاه پیغمبر بنشینند، ما شیعهها قائل هستیم امیرالمومنین خلیفه پیغمبر است، نفس الرسول است و اگر امیرالمومنین روی منبر رسول خدا نشست، سر جایش نشست. برترین شاگرد پیامبر بود و بعضی دیگر این شرایط را نداشتند. یک روش این بود که ما چطور رقابت کنیم و چطور من اینجا بنشینم. بهتر است که پیغمبر را پایین بیاوریم. ما نمیتوانیم بالا برویم. در منابع 23 مورد آمده که مباحثات علمی پیامبر با بعضی از حاکمان بعد از خودش به شکست خورده است، معاذ الله! اینها گسترده است.
نسبت بی غیرتی به پیامبر
یا اینکه آمدند به پیغمبر گفتند: فلان همسر شما، فربه است و لباسش تنگ است و مناسب نیست. یک تذکری بدهید! ما داریم رسول خدا فرمود: «کان ابی ابراهیم غیورا» پدرم ابراهیم غیور بود و من از او غیورتر هستم. غیرت مرد نسبت به همسرش نشأت گرفته از غیرت توحیدی اوست. جز امر خدا را قبول ندارم. لذا شما ببینید مرد نسبت به خانوادهاش غیور است ولی وقتی داماد میگیرد با داماد خوب است. چرا؟ چون خدا دستور داده است. ناموس من، همسر و دخترم، نسبت به نامحرم غیور هستم، یعنی غیرت به حریم الهی است.
اینجا شما توقع دارید رسول خدا چه بیان کنند؟ اگر چنین حرفی درست باشد، لباس بدن نما، توقع این است که حضرت بگوید: بله حتماً. نقل کردند که طوری نیست! در این قصه دروغین چنین وانمود کردند که آیه نازل شد: «قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ» (احزاب/59) عجیب این است که نشان میدهند این بزرگوار برایش اینها عادی است، معاذ الله!
بیش از صد مورد است که من نرمترینهایش را برای شما بیان کردم. ببینید چه تصویری از پیامبر ارائه شده است برای اینکه اگر دیگران بعداً کاری کردند و اشتباه کردند، مجلس گناهی ترتیب دادند، تفاوتی دیده نشود. قدم به قدم سعی کردند با توجه به این حرفها از فرمایشات پیغمبر فاصله بگیرند. گفتند: از جاهای کوچک شروع کنیم. مثلاً روی نماز پیغمبر، موضوع تخریب پیغمبر را به جهت حفظ حرمت رسول خدا نخواستم بیشتر ادامه بدهم.
علت تفاوت رفتار منافقین قبل و بعد از پیامبر
اینقدر رسول خدا مؤدب و متواضع بود که وقتی صحبت میکرد، آن مرد عرش نشین الهی به جای اینکه زیرچشمی نگاه کند، نیم تنه بدن مبارکش را به سمت او برمیگرداند، چنان با تمام وجود گوش میکرد طرف خیال میکرد این حرف جدیدی است. در این عالم هیچ خبر جدیدی برای رسول خدا نیست. اگر یک بچه میآید برای ما چیزی را تعریف کند، همه اخبار عالم برای پیغمبر لو رفته است، ولی چنان با ولع گوش میداد، اینها فکر میکردند پیغمبر نشنیده است. بی ادبهایی از منافقین میگفتند، گوش خوب، خوش باور است. خدا میفرماید: خوب است در دهان شما بزند و بیان کند، من که میدانم چه گفتی و کجا توطئه کردی. او صبر میکند چون زمینهی هدایت شما آسیب نخورد. یعنی از زمان رسول خدا این تخریبها بود و قرآن به میدان میآید. متأسفانه تعداد زیادی از اصحاب نمیآیند دفاع کنند.
داریم جایی که امیرالمومنین و بعضی اصحاب دیگر دفاع کردند ولی همگانی نیست برای اینکه باور عمومی را اصلاح کنند، قرآن به میدان آمده و از پیغمبر اکرم دفاع کرد. این تخریبها طبیعتاً زمان پیامبر اکرم منافقین میترسیدند، سورهای بر علیه اینها نازل شود و دست و پای اینها بسته بود. همواره میترسیدند نکند یک آیهای بیاید و مثل ماجرای عبدالله اُبی که لو رفت، نکند دوباره سورهای نازل شود و دست ما رو شود. بعد از رسول خدا دیگر وحی قطع شده و امیرالمومنین هم از خلافت کنار گذاشته شد، لذا کسی نبود با اینها مقابله کند.
زمان پیامبر اکرم منافقین میترسیدند، سورهای بر علیه اینها نازل شود و دست و پای اینها بسته بود.
یکی از اصحاب پیامبر اکرم جناب حذیفه میگوید: منافقین زمان پیغمبر اکرم سری و مخفیانه عمل میکنند. اینکه در زیارت عاشورا داریم «لعن الله بنی امیه قاطبةً» ائمه ما که اینقدر مهربان و کریم بودند، کسی در خانهشان میآمد، زهرای مرضیه لقمهی بچههایش را به کافر حربی داد، چرا «لعن الله بنی أمیه قاطبةً» مگر ما کینهتوز هستیم؟ مگر ما اهل حقد و کینه هستیم؟ اگر شما ببینید این بنی امیه که بعد خواهیم رسید چه کردند و اهلبیت از اینها چه کشیدند، ما این حرفها را میزنیم، من چند روز حالم بد است. شما ببینید امیرالمومنین چقدر زجر کشید که به رسول خدا اینطور توهین میشد!
این یک جریانی بود که دنبال این بودند که کاری که نتوانستند در دوره بت پرستی و با قتل و تهدید کنند، پیغمبر اگر در جنگ احد کشته میشد، برای آنها ارزشش کمتر بود تا باشد ولی یک جوری شخصیت او را تخریب کنند که بود و نبودش خیلی متفاوت است.
شریعتی: همینها باعث میشود که سیدالشهداء حج را نیمه کاره رها کند و بعد اتفاق عاشورا رقم بخورد و بعد خطبهی عجیب امام حسین. نکات خوبی را شنیدیم، گرچه بسیار دردناک بود ولی جزء الفبای تاریخ است که این راه را قدم به قدم طی میکنیم به بهانهی ایام عید غدیر و آغاز امامت و ولایت امیرالمومنین که در جغرافیای بحث قرار گرفتیم. امروز صفحه 115 قرآن کریم را تلاوت خواهیم کرد.
«سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئاً وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «42» وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِيها حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ «43» إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ «44» وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «45»
ترجمه آیات: آنان براى دروغ سازى به دقّت گوش مىدهند و همواره مال حرام (رشوه و ربا) مىخورند، پس اگرÂÂ (براى داورى) نزد تو آمدند، يا ميانشان داورى كن يا از آنان روى بگردان و اگر از آنان روى بگردانى پس هرگز هيچ زيانى به تو نخواهند رساند. و اگر داورى كنى، پس ميانشان به قسط و عدل قضاوت كن، همانا خداوند دادگران را دوست دارد. و (يهوديان) چگونه تو را داور قرار مىدهند، در حالى كه تورات نزد ايشان است (و) در آن حكم خداست، پس بعد از آن (كه تو موافق آن كتاب حكم كردى) روى مىگردانند و آنان مؤمن نيستند. همانا ماتورات را نازل كرديم (كه) در آن هدايت و نور است. پيامبران الهى كه تسليم فرمان خدا بودند، بر طبق آن براى يهود حكم مىكردند و (همچنين) مربّيان الهى و دانشمندان، بر طبق اين كتاب آسمانى كه حفاظت آن به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داورى مىكردند، پس (اى علما!) از مردم نترسيد (و احكام خدارا بيان كنيد) و از (مخالفت با) من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندك نفروشيد. و كسانى كه طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم نكنند، پس آنان همان كافرانند. و در آن (تورات) برايشان مقرر كرديم كه (در قصاص) جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان باشد و همهى زخمها را (نيز به همان ترتيب و اندازه) قصاص است. پس هر كه آن را صدقه دهد، كفّارهى گناهانش محسوب شود و كسانى كه به آنچه خدا نازل فرموده حكم نكنند، پس آنان همان ستمگرانند.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد در مورد جناب علی بن مهزیار اهوازی صحبت خواهیم کرد و نکتههایی در مورد شخصیت این بزرگوار را بشنویم.
حاج آقای کاشانی: آیاتی که تلاوت شد یک جمله دارد که عرض میکنم و ادامه بحث ما باشد. امروز گفتیم که در بعضی از مهمترین منابع بعضی از گروههای اسلامی حرفهایی نسبت به پیغمبر اکرم زده شده که سعی کرده شخصیت آن بزرگوار را تخریب کند و در واقع اصل اسلام را هدف گرفته است و در بعد علمی و اخلاقی و اطاعت محض از پیغمبر آسیبهایی زده است. یکی از آیات الهی و شاید بزرگترین آیت الهی شخص رسول خاتم است. همانطور که امیرالمومنین فرمود: بخدا آیتی بزرگتر از من نیست، معلم امیرالمومنین هم رسول خداست. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا» آیات مرا ارزان نفروشید. اگر ا آن شخصیت عظیم را در جایگاهی که خداوند قرار داده درک نکنیم، هرکار کنیم ایشان را ارزان فروختیم و نعمت عظمایی که انبیای الهی در قرآن داریم روز قیامت شاهد بر اعمالشان است و امید به شفاعت پیغمبر دارند. بین ما باشد و اینقدر غریب و از ایشان دفاع نکنیم. خدا میفرماید: «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا» انشاءالله خداوند ما را از کسانی قرار بدهد که روز قیامت که محضر پیامبر خدا مشرف میشویم بتوانیم به روی حضرت نگاه کنیم و شرمسار حضرت نباشیم.
علی بن مهزیار از کسانی است که اتفاقاً در این جهت خوب عمل کرده است. علی بن مهزیار زمان امام رضا(ع) و امام جواد و امام هادی را درک کرده است. امام جواد یک مظلومیتی دارد و در کودکی به امامت رسیده است، خیلی این برای ارتقاء سطح فهم شیعیان مهم است که بدانند امام هفت ساله نیاز نیست مدرسه برود چون امام کلاس کنکور نرفته که مثل ما درس یاد بگیرد، امام مستقیم از حضرت حق علم میآموزد لذا نیاز به ساعات زیاد ندارد. باید از آن شخصیت والا دفاع میشد. از معدود افرادی که شخصیت برجسته داشتند و پای کار از حضرت دفاع کردند، حضرت علی بن مهزیار است. یک ویژگی اینجا هست، این کتاب را مرحوم احمدی میانجی که حق حیات بر گردن حوزههای علمیه دارند و خدا رحمتشان کند، مرحوم آیت الله سید مهدی روحانی مباحثات گسترده تاریخی داشتند، چند کتاب مهم دارند یکی مکاتیب الائمه است که مکاتیب الرسول هم دارند.
در جلد پنج مکاتیب الائمه نامههایی از حضرت جواد(س) نسبت به علی بن مهزیار رسیده است که من هروقت میخواهم بگویم: ما و کسانی که امام زمان(ع) را ندیدیم، اگر جسارت نباشد ندید بدید هستیم! یعنی اصلاً نمیدانیم مهربانی امام چطور است. میگویم: اینجا را ببینید، علی بن مهزیار با امام جواد نامهنگاری کردند و من میبینم چقدر لطیف و مهربانانه و چقدر از سر شفقت حضرت با او برخورد کرده است. نامه حضرت یکی این است که مرحوم شیخ طوسی و دیگران آوردند. «یا علی» ای علی بن مهزیار، «احسن الله جزاک» خدا به تو جزای خیر بدهد. «و اسکنک جنة» خدا تو را در بهشت خود ساکن کند. «و منعک من الخزی فی الدنیا و الآخره» آمدی از من دفاع کردی، خدا در دنیا و آخرت آبروی تو را حفظ کند. خوار نشوی، چقدر لطیف است. ما محضر ائمه میرویم، در بارگاه و حرمشان میگوییم: خدایا ما را با اهل بیت محشور کن. حضرت میفرماید: «حشرک الله معنا» خدا تو را با ما محشور کند. گویی یک رفیق با یک رفیق صحبت میکند. ای علی من تو را آزمایش کردم، دیدم دلسوز هستی، هم در دلسوزی آزمایشت کردم و هم در طاعت و خدمت و حفظ مقام ما. در روایت هست اگر مرد به همسرش بگوید: دوستت دارم چقدر ثواب دارد. ما که عادی هستیم، این برای ما چیزی نیست. حضرت فرمود: «فلو قلت إني لم أر مثلك» اگر بگویم: در رفقایم مثل تو ندارم، «رجوت أن أكون صادقا» باور کن راست میگویم. «فجزاك اللّه جنات الفردوس» خدا تو را در بهشت خود قرار بدهد.
علی بن مهزیار در نامهای مینویسد که آقا میشود یک وجوهاتی را خرج کنم، وضع مالی من خراب است، مرا دعا کنید. حضرت میفرماید: از من خواستی بخاطر مشکلات مالیات پولی که پیش تو هست را بدهم برای خودت و اهلت، این گفتن ندارد. میگویی من تو را دعا کنم؟ من یک لحظه از تو فارغ و غافل نیستم و همواره مراقب تو هستم و دعایت میکنم. حضرت در یک نامه مینویسد: «و کتبته بیدی» خودم نوشتم که هروقت این نامه را نگاه کردی، بگویی: امام جواد با دست خط مبارکش نوشته است. هربار میبینی دلت روشن شود.
انشاءالله خداوند ما را در زمان ظهور حضرت ولیعصر زنده نگه دارد یا با رجعت برگردیم و مهربانی امام را در این دنیا ببینیم. انشاءالله خداوند به برکت حضرت جواد(ع) که اواخر هفته شهادت این بزرگوار هست و دردانهی امام رضا هست، انشاءالله خداوند ما را از یاران امام زمان در دنیا و از شهدای در راه حضرت قرار بدهد.
شریعتی: نبی مکرم اسلام از آیات بزرگ خداست و این آیه را ارزان نفروشیم، به پیغمبرمان عرض میکنیم:
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست **** نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
السلام علیک یا رسول الله…
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
3-شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تفکیک امور دین و دنیا
تاريخ پخش: 12-05-98
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند *** حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی *** آمدی آئینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین، ای دلبر کوثر بیا *** شب، شب عشق است، داماد پیغمبر بیا
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی *** در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی
لیلة القدر نگاهش یا علی اجر تو است *** او سلامٌ فیه حتی مطلع الفجر تو است
از ازل در پرده بود آئینه دارش میشوی *** در عبور از کوچه باغ عشق یارش میشوی
قد و بالای علی از چشم زهرا دیدنی است *** وای، وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
ماه در امواج دریا دیدنیتر میشود *** قدر زهرا با علی فهمیدنی تر میشود
سلام میکنیم به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت صدیقهی طاهره، زهرای مرضیه و سالروز این پیوند آسمانی را تبریک میگویم. سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان و شنوندگان گرانقدرمان، عید بر شما مبارک باشد، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم. ایام را تبریک میگویم.
شریعتی: انشاءالله بهترینها برای دوستان ما رقم بخورد، خاصه عزیزانی که این روز را برای پیوندشان انتخاب کردند. انشاءالله خوشبخت باشند. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم،
3
شرایط روزهای پایانی عمر پیامبر (ص): تفکیک امور دین و دنیا
مشترک پادکست شوید
- 1- شرایط آغاز امامت امیرالمومنین امام علی (ع)
- 2-شرایط روزهای پایانی عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله
- 3-تفکیک دین و دنیا؛ زمینه سازی نافرمانی از رسول خدا (ص)
آغاز اختلافات قبل از امامت امیرالمومنین
در جلسات گذشته یک بحث تلخی را مطرح کردیم که ضرورت داشت و امروز شاید بیشتر ضرورت آن روشن شود. امروز ممکن است یک مقدار از تلخیها را از یک زاویهی دیگر بگویم تا موضوع اصلی دست ما بیاید. موضوع اصلی ما آغاز امامت امیرالمؤمنین(ع) است، ولی چون در آغاز امامت امیرالمؤمنین برای امیرالمؤمنین و زهرای مرضیه اتفاقاتی افتاد و شاید فهم این مشکل باشد، یعنی از رسول خاتم با آیات قرآن و معجزات رسول خدا، شاید اگر آن فضا را نشناسیم توقع داشتیم همه چیز خیلی منظم پیش میرفت و اتفاقی هم نمیافتاد و شاید به ذهن بعضی برسد، اختلافات بین مسلمین در ماجرای خلافت امیرالمؤمنین شروع شد.
ما سعی داریم بگوییم: اینطور نیست و اختلاف بین فرق مختلف اسلامی به نحوه نگاهشان به شئون پیغمبر اکرم و به عصمت رسول خدا، به اطاعت محض از پیغمبر و اخلاق پیغمبر و اوصاف رسول خداست. یک اختلاف مبنایی است که مسائل بعدی حتی خلافت هم نسبت به این خرد و کوچک است. اصل اینجاست و چون ممکن است در ذهن عزیزان ما این باشد که رسول خدا وقتی به نبوت رسیدند، فکر کنند عزیزان ما این عشق و علاقهای که امروز به رسول خدا داریم، همه مسلمین زمان پیامبر داشتند؟
اختلاف بین فرق مختلف اسلامی به نحوه نگاهشان به شئون پیغمبر اکرم است
لذا بحث ما اینطور است که یک مقدمهای میگوییم و چند آیه را مختصر میگوییم که زمان رسول خدا چه گروههایی وسط جامعه اسلامی دنبال تضعیف پیغمبر بودند به صورت مجمل، یک مسألهی مبنایی به وجود آمد که مطرح میکنیم و بعد به تدابیر پیغمبر اکرم برای جلوگیری از انحراف میپردازیم. این سیر بحث ماست.
قدرت منافقان در مدینه
قرآن کریم دربارهی بعضی از کسانی که در دورهای که رسول خدا زندگی میکرده و اینها به ظاهر مسلمان هستند، آیه 98 سوره توبه میفرماید: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً» اگر به اینها بگوییم: خمس بدهید، زکات بدهید، این را خسارت و غرامت حساب میکنند. یعنی ایمان هنوز کامل نشده «وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ» هر لحظه میگوید: عیب ندارد، این بار این زکات را میدهیم و این حکومت دوام ندارد. نبی مکرم اسلام بالاخره خواهند کشت. وسط جامعه اسلامی است، اینها آمدند نفوذ کردند و هر لحظه منتظر شکست هستند.
یا مثلاً فرض کنید عزیزانی ممکن است گله کنند از اینکه مدافعان حرم بیرون از مرزها زحمت میکشند، از مرزهای اسلامی دفاع میکنند و عدهای هم بی انصافی میکنند و کنایه میزنند. ممکن است فکر کنند چیز عجیبی است. نه! زمان رسول خدا قرآن میفرماید: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ» (توبه/81) اینهایی که در جنگ نمیرفتند، در جنگ شرکت نمیکردند هیچ، خوشحال هم بودند و میگفتند: با این نرفتن شاید تضعیف شود و شکست بخورد. «وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» دوست نداشتند در راه خدا مال و جانشان را بدهند و میگفتند: در این گرما چه کار دارید؟ رسول خدا فرمان آغاز حرکت به سمت جهاد فی سبیل الله را صادر کند، یعنی هم مخالفت میکردند و هم به گوش بقیه میرساندند. قرآن با اینها تند برخورد میکند. «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا» (توبه/81) گرم است، حرارت جهنم از این شدیدتر است.
اینهایی که در جنگ نمیرفتند، در جنگ شرکت نمیکردند هیچ، خوشحال هم بودند
خداوند میفرماید: «وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ» (توبه/86) وقتی سورهای نازل میشود که به خدا ایمان بیاورید و با رسولش همراه شوید و جهاد کنید، «اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ» یکسری از این توانگران و ثروتمندان دنبال این هستند که بگویند: آقا اگر اجازه بدهید ما نیاییم شرکت کنیم. یعنی با پیغمبر همراهی نکنند. «وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدِينَ» بگذار ما بنشینیم با اینهایی که نیامدند، ما توفیق نداریم. قرآن میفرماید: «رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ» خوشحال و راضی هستند از اینکه با کسانی که تخلف کردند، همراه شوند، «وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ» قرآن نسبت به این افراد برای اینکه جامعه اسلامی گول اینها را نخورد هر بار یک نهیب شدید میزند و بر دلهای اینها مُهر شده است. نگاه نکنید اینها وسط جامعه اسلامی هستند، اینها را از جنس کفار و بتپرستها بدانید. اینها برای نفوذ و منافع، برای ارتباط گیری، برای ایجاد نفوذ از جبههی بتپرستها به درون جامعه اسلامی، اینها برای سالهای پایانی، عمر شریف رسول خداست.
خداوند میفرماید: «لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ» (توبه/42) اینها چون نفوذی هستند، دوست ندارد به حرف تو گوش بدهند. اگر یک جنگ نزدیکی بود، با چهار نفر آدم بود، میآمدند به غنیمت برسند ولی اگر بخواهی تبوک بروی با امپراطوری بجنگی و احتمال شکست داشته باشد، اینها ابداً نمیآیند. خدا میفرماید: اینها میآیند و میگویند: آقا شما بروید، ما دلمان میخواست بیاییم، اگر مشکلی پیش آمد، بچه من مریض است، حضرت حق میفرماید: اینها لباس نظامی بر تن میکردند تا عذرخواهی کنند، اینها با همان زیرشلواری درون خانه آمدند، میگویند: شما بروید، ما بعداً میآییم. دلشان نمیخواهد بیایند.
امکان کودتا در جنگ تبوک
این جمله در سوره توبه عجیب است که اینها سالهای پایانی عمر شریف رسول خداست، وقتی سوره توبه نازل شده که اینقدر این جریان منافقین پر جمعیت در مدینه هست، رسول خدا فرمودند: نمیشود مدینه را اداره کرد و جزء استثناهاست، از معدود جنگهایی است که امیرالمؤمنین شرکت نکرده است. چون پیغمبر فرمود: اگر امیرالمؤمنین بیاید در جنگ شرکت کند، ممکن است این منافقین در مدینه کودتا کنند، اینقدر به چشم میآیند و حرفهایشان به چشم میآید.
یعنی جمعیت زیاد شده، ممکن است اتفاقی بیافتد و ماجرای حدیث منزلت چند بار وارد شده یکی اینجاست و خود این جالب و عجیب است که وقتی پیغمبر اکرم امیرالمؤمنین را با خودشان نبردند، در همه جنگها پرچمدار اسلام بود، گفتند: دوست نداشت دامادش را ببیند. یعنی فضای مسمومی که رسانههای نفوذی ایجاد میکنند که این دوست نداشت با دامادش همراه شود. خوب اگر دوست نداشت که 23 سال با دامادش همواره همراه بود و پیغمبر اکرم فرمودند: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی» این منصب عظیم خلافت امیرالمؤمنین به امیرالمؤمنین را اینجا بیان فرموده است.
قرآن میفرماید: «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/50) اگر اینها ببینند در جنگ شما پیروز شدید و غنیمت گرفتید، ناراحت میشوند. «وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ» اگر به مشکلی بخورید، میگویند: «يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا» ما از اول میگفتیم و اینطور میفهمیدیم. گویی معاذ الله پیغمبر خطا کرده است! «مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ» شکست شما را میبینند برمیگردند و خوشحال میگویند: شکست خوردند.
یک جریان سابقان، یک جریان منافقان و یک جریان مردمی که بعضی وقتها به حرف اینها گوش میدهند
یعنی خدا دارد فضای جامعهی پیغمبر را که عدهای از بزرگان اصحاب و مجاهدان هستند ولی فقط اینها نیستند. یکسری نفوذی و منافقین هستند که از شکست اسلام کیف میکنند و لحظات پایانی عمر شریف رسول خدا نگرانی این است که دو سه جریان آنجا حضور دارد. یک جریان سابقان، یک جریان منافقان و یک جریان مردمی که بعضی وقتها به حرف اینها گوش میدهند و تحت تأثیر قرار میگیرند، لذا خیلی روزهای پایانی عمر شریف رسول خدا حساس است برای اینکه هر لحظه ممکن است اتفاقی بیافتد.
اینقدر عیبجویی میکنند، طعنه میزنند، مسخره میکنند، به اینها جسارت میکنند که کسی جرأت نکند به پیغمبر پول بدهد
در سوره توبه میفرماید: اگر کسی در راه پیغمبر بیش از خمس و زکات و نفقات واجبش پول خرج میکرد و به جبههها کمک میکرد، قرآن میفرماید: «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (توبه/79) اینها اینقدر عیبجویی میکنند، طعنه میزنند، مسخره میکنند، به اینها جسارت میکنند که کسی جرأت نکند به پیغمبر پول بدهد، برای لشگر و ادامه رسالتش پول بدهد. یعنی به خودشان اجازه میدهند این را به زبان بیاورند، اگر در مسجد یک نفر شاگرد برجستهای بود، اموالش و جانش را در راه رسول خدا میخواهد خرج کند، اینها طعنه میزدند و مردم اینها را میدیدند.
ریشه اختلافات در عدم پذیرش جایگاه پیامبر
اینها را برای این میگویم که وقتی به روزهای پایانی رسیدیم، فکر نکنند زلزلهای شد، نه، یک جریان ادامه پیدا کرد، اتفاقاً کاملاً اتفاقات بعد از پیغمبر اکرم(ص) قابل پیشبینی بود و اصلاً دو جریان بود. همه اختلافات جامعه اسلامی به اینجا برمیکردد که ما رسول خدا را چطور میبینیم؟ آیا معصوم است؟ حجیت مطلقه دارد، اطاعتش به صورت کامل و محض واجب است یا نه، پیغمبر یک شخص عادی است، آنجایی که وحی میشود را راست میگوید. آنجایی که وحی میشود فقط راست میگوید و باقی جاها اینطور نیست.
این هم واضح است برای چه اتفاق میافتد برای اینکه بعداً در امور دنیایی بگویند: پیغمبر خیلی هم با ما فرق ندارد و بعداً بشود با او مخالفت کرد در امور دنیایی و بعد بشود در انتخاب کارگزار از شیوه رسول خدا تبعیت نکرد، این امور دنیایی است و رسول خدا در امور دنیایی از ما ضعیفتر است و دعوای اصلی بین مسلمین اینجاست که شما چه نگاهی به رسول خدا دارید.
کاملاً اتفاقات بعد از پیغمبر اکرم(ص) قابل پیشبینی بود و اصلاً دو جریان بود.
یک طرف امیرالمؤمنین و من تبع حضرت هستند و اینها خودشان را عبدٌ من عبید رسول الله میدانند، اصلاً پیشنهاد نمیدهند، مثل قمر بنی هاشم که در کربلا پیشنهاد دهنده نیست و همواره بر خلاف دیگران پیرو است. امیرالمؤمنین اگر زمان پیغمبر به شهادت میرسید، هیچکس نمیدانست چنین توانایی در سخنوری دارد. چند جمله از امیرالمؤمنین زمان پیغمبر نداریم از بس ساکت و تابع است! نیاز نمیبیند اظهار نظر کند. وقتی رسول خدا هست نیاز نمیبیند که حرف بزند.
عدهای هم نه به این قدرت ولی دوست دارند در این فضا باشند، جبهه جامعه اسلامی را آن زمان میشود تقسیم کرد، از جهت نگاهشان به پیغمبر به دو دستهی متبعین، آنهایی که محض تبعیت میکنند و کسانی که برای نظر خودشان هم شأن قائل هستند. زمان پیغمبر این کامل دیده میشود و بعد از پیغمبر اکرم خیلی فضا باز شد که امروز میخواهیم به این بپردازیم.
کعب الاحبار به امیرالمؤمنین طعنه زده که پس به درد حکومت نمیخورد. چرا؟ چون فقط پیروی از سنت پیغمبر میکند.
شاید عجیب باشد که یکی از طعنههایی که به امیرالمؤمنین زدند در حکومتش این نبود که خطا میکند و این نبود که خلاف میکند، این است که اجتهاد به رأی ندارد، فقط آنچه پیغمبر خواسته را عمل میکند. تسلیم محض است. این را در حکومت حضرت، کعب الاحبار به امیرالمؤمنین طعنه زده که پس به درد حکومت نمیخورد. چرا؟ چون فقط پیروی از سنت پیغمبر میکند. در حالی که دیگران طور دیگری فکر میکردند. باید قدرت داشته باشد و نظر خودش را بدهد. این زمان رسول خدا زیاد بود.
عدم پذیرش فرمان پیامبر در صلح حدیبیه
وقتی ماجرای صلح حدیبیه پیش آمد، پیغمبر اکرم فرمود: ما انشاءالله حج میرویم و بیت الله را زیارت خواهیم کرد. مسلمین که راه افتادند در ذهنشان این بود که همین امسال خواهد شد. با مشرکان که طرف شدند و اجازه ورود ندادند یک پیمان آتش بس و صلحنامهای نوشته شد به اسم صلح حدیبیه و بالآخره بت پرستان این جمعیت اندک مسلمین را که تازه رفتند یک جای کوچکی مثل یثرب که مدینه الرسول شده را گرفتند و آرام آرام توسعه میدهند و اینها را به رسمیت شناختند. آیه نازل شد: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» (فتح/1) چون شما را به رسمیت شناختند.
یکی از کسانی که بعد از مسئولین حکومت شد، نقل کردند معاذ الله یقهی پیغمبر را گرفت و گفت: اینها دروغ است.به ما گفتی: حج میرویم. حضرت فرمود: گفتم امسال میرویم؟ گفتم: ما حج خواهیم رفت! مهاجران که از مکه به مدینه آمده بودند، زندگی و خانهشان آنجا بود، به حج بروند. رسول خدا میفرمود: ما خواهیم رفت. آن شخص یک مقدار این طرف و آن طرف رفت و به این نتیجه رسیدند که پیغمبر درست فرموده است. خودش گفته: هیچوقت اینقدر شک نکردم که در حدیبیه شک کرد.
اینکه فکر کنیم همه در بست پیرو محض پیغمبر بودند، نبودند.
در همین حدیبیه در صحیح بخاری هست که رسول خدا فرمود: بیایید اینجا قربانی کنیم و برگردیم. قهر کردند که نمیآییم، قرار بود حج برویم. آقا قرار بود از پیغمبر اطاعت کنید. یک گوشه نشستند و گوش نکردند. آن شرایط یعنی اینکه فکر کنیم همه در بست پیرو محض پیغمبر بودند، نبودند. اگر اینطور بود صد تا امیرالمؤمنین داشتیم. امیرالمؤمنین یکی بیشتر نبود، بعد از ایشان هم بزرگانی که تبعیت میکردند خیلی زیاد نبودند، نمیگویم کم بودند.
جداسازی پیامبر و دین از امور دنیوی
برای اینکه بعدها بشود مخالفت با رسول خدا را توجیه کرد یک حرف خیلی حیرت انگیزی زده شده که عجیب است. گفتند: روزی میخواستند توجیه کنند پیغمبر در امور دنیوی خُبرَویت ندارد. یک روزی پیغمبر داشتند رد میشدند، پیغمبر فرزند حجاز است و از دیگران کمتر که از حجاز نمیداند. گفتند: چه کار میکنید؟ گفتند: برای اینکه این نخلها بارور شود، اینها شاخههای نر و ماده دارد و باید تلقیح صورت بگیرد. از پیغمبر نقل کردند که نمیخواهد. گفتند: شما بگویی که کارمان راحتتر است و بهتر میشود. زد و سال بعد بار خراب شد. بعد آمدند گفتند: شما فرمودید.
این تفکر عدهای است و عدهای اینطور فکر میکنند. ما از امیرالمؤمنین یاد گرفتیم اینطور فکر نکنیم. در صحیح المسلم، کتاب الفضایل یک بابی داریم به اسم باب «وجوب امتثال ما قاله شرعاً» هرجا پیغمبر از شرع بگوید، واجب است گوش بدهید. «دون ما ذكره صلّى اللّه عليه و سلم من معاشر الدنيا» در امور دنیا نه، اطاعتش در امور آخرت و شریعت واجب است.
آمدند به حضرت گفتند: شما گفتی این نر و ماده و لقاح ندارد، از حضرت نقل کردند: «انما أنا بشر» من هم یک بشر هستم، یا «انما ظَنَنتُ ظنّاً» من هم یک چیزی به ذهنم رسید، گفتم. یک ظنّی گفتم، مرا مؤاخذه نکنید، من هم یک بشری هستم، اگر در دینتان چیزی گفتم، «فخذوا به» این آیه از قرآن «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/7) قید میزنند، نه فقط در امور دینی. اگر من از نظر خودم چیزی گفتم، من بشر هستم یعنی ممکن است اشتباه کنم و از این بدتر هم بشود. «أنتم اعلم بامر دنیاکم» سکولاریزم داشتیم، قبل از اینکه سکولاریزم بود.
در شرح صحیح مسلم میگوید: پیغمبر محو آخرت است و اصلاً حواسش به امور دنیایی نیست لذا از امور دنیایی خبری ندارد
«أنتم أعلم بامر دنیاکم» شما در مسائل دنیایی، از من جلوتر هستید. اعلم هستید! این را تئوریک هم کردند، در کتاب اکمال که در شرح صحیح مسلم نوشته شده، میگوید: پیغمبر محو آخرت است و اصلاً حواسش به امور دنیایی نیست لذا از امور دنیایی خبری ندارد اما اهل دنیا، اینها امور دنیایی را بلد هستند. فارغ از اینکه مگر به آخرت کسی غیر از راه دنیا میرسد؟ ما میگوییم: این اتفاقی که افتاده، شما میگویید: عملاً این تفکر میخواهد بگوید: اسلام دین آخرت است نه دین دنیا، اگر خطرناک هم نیست امیرالمؤمنین اینطور نمیفرمود. دو تفکر هست، از روز از زمان رسول خدا این تفکر هست و بعد هم هست. همه اتفاقات به این وابسته است نه مسائل خلافت و از این دست.
آمدند گفتند: امور دنیایی امور کثیف است. اینها را بگذارید برای کثیفها، در صورتی که من و شما چطور به آخرت میرسیم؟ الا اینکه دنیا محل تجارت اولیای خداست، دنیا محل عبادت اولیای خداست. بستر پیشرفت ما دنیاست. نمیشود با فسق و فجور زندگی کنیم و بعد آخرت خوبی داشته باشیم، مگر آخرت خوب چطور است؟ مگر میشود مرگ خوب داشت ولی زندگی خوب نداشت؟ مرگ عصارهی حیات است و آخرت آینه دنیای ماست. تفکیکی که صورت گرفت برای این بود که بعدها وقتی به بعضی از خلفا بعد از پیغمبر میگفتند: شما اصحاب برجسته را چرا سر کار نمیآورید؟ قدمای اصحاب را سر کار نمیآورید؟ سابقهداران امتحان پس دادند، گفتند: اینها به امور دینی مشغول هستند. ما فاسقان را میآوریم، اینها خُبرهی دنیا هستند.
حاکمان فاسق نتیجه جداسازی دین از دنیا
علاوه بر این اشکالاتی که هست نتیجهاش چه میشود؟ نتیجه این میشود که بعد از پیغمبر اکرم میبینید ولید بن عُقبه حاکم جامعه اسلامی میشود که مست نماز میخواند. مغیرة بن شعبه فاسق مشهور به فسق، حاکم کوفه میشود و سرداران اسلام همه باید در شهر کوفه زندگی کنند. نتیجه این میشود که یزید بن معاویه میآید و امیرالمؤمنین میشود.
آمدند گفتند: دنیا و آخرت را جدا کنیم، پیغمبر خاتم پیغمبر دنیای ما نیست
جناب آقای ذَهبی وقتی میخواهد در مورد یزید صحبت کند میگوید: قوت و شجاعت در اداره حکومت داشت گرچه اشتباهاتی داشت و امام حسین را کشت. یعنی شما دنیا را از آخرت تفکیک کنی، میگویی: بگردیم ببینیم چه کسانی دنیا دوستتر هستند و اینها بهتر دنیا را اداره میکنند. دنیایی که رسول خدا میخواست این نبود. آیا پیغمبر اکرم اینطور حکومت کردند؟ خیلی حرف عجیبی است. نتیجه چه میشود؟ مثلاً از این زاویه که امروز آمدیم، گفتیم: اینها آمدند گفتند: دنیا و آخرت را جدا کنیم، پیغمبر خاتم پیغمبر دنیای ما نیست در واقع، هرجا نظر شخصی بدهد فایده ندارد، مثل ماست و بلکه ما از او بهتر میدانیم.
شریعتی: با این تفکر عصمت پیغمبر را زیر سؤال میبرند؟
حاج آقای کاشانی: میگویند: عصمت پیغمبر محدود به شریعت است. ما چه کار کنیم؟ امور آخرتی را باید خودمان دست بگیریم و به فکر باشیم و مقدماتش را فراهم کنیم. نکته اینجاست که وقتی این حاکمان سر کار آمدند، آیا به امور دینی مردم دخالت نکردند؟ اتفاقاً این حاکمان به امور دینی مردم دخالت کردند، من برای شما مثال میزنم، روایات فراوانی را هم نوشتم و سند یک یک را بررسی کردم. بعد از پیغمبر اکرم که حضرت در سفرها نماز را شکسته میخواندند. نماز خلیفهی اول و دوم هم نماز را شکسته میخواندند. نوبت به خلیفهی سوم که رسید و مدتی گذشت، ایشان در منا رفت و دید جمعیت تازه مسلمانها زیاد است. اینطور توجیه کردند. دید اگر بخواهد نماز را شکسته بخواند، شاید تازه مسلمانها فکر کنند نماز ظهر دو رکعتی است.
دستکاری دین و نماز توسط حکومت ها
نماز توقیفی است و عبادت است و عبادت هم امور شرعی است. رسول خدا در منا و سفر نماز را شکسته میخواند. دو خلیفهی بعد هم همینطور، همه اصحاب هم همینطور، ایشان نگاه کرد دید تازه مسلمانها شاید اشتباه حساب کنند، ایشان نماز را تمام خواند. آنجا اختلاف شد، پسر خلیفهی دوم گفت: من با پیغمبر بودم، «صلیتُ مع النبی من الرکعتین» با پیغمبر دو رکعت نماز خواندیم و با خلیفه اول دو رکعت نماز خواندیم و با پدرم دو رکعت نماز خواندیم. چه شده است؟ امیرالمؤمنین اعتراض کرد، پسر خلیفهی دوم اعتراض کرد و دیگران هم اعتراض کردند ولی حکومت قدرت دارد. حکومت زور دارد، در افتادن با حکومت درد سر دارد. فضا به سمتی رفت که کم کم قدرت حاکم باعث شد این فضا اتفاق بیافتد.
مثلاً معاویه بعد از اینکه به حکومت رسید نماز خواند. نماز را چهار رکعتی خواند. پسر عثمان و مروان گفتند: به پسرعمویت میخواهی عیب وارد کنی؟ او نماز را شکسته خواند، گفتند: در سفر نماز را شکسته خواندی، عثمان تمام خواند. میخواهی به او عیب وارد کنی. معاویه که تازه مسلمان است و از حجة الوداع به بعد از فتح مکه اسلام آورده است. حج را شرکت کرده و در سفر دیده که پیغمبر نماز را شکسته میخواند. بعد گفتند: بعد از این معاویه نمازهایش را تمام خواند.
حذیفه میگوید: ما امروز مبتلا شدیم. امروز باید مخفیانه نماز بخوانیم
اول این بود در امور دنیایی و بعد قدرت حاکمیت فشار میآورد و شما در عبادات هم باید تبعیت کنید. اتفاقی که میافتد این است که در واقع سلاطین وارد میشوند و احکام درست میکنند. یکی از یاران برجسته رسول خدا جناب حذیفة بن الیمان، از اصحاب مهم پیغمبر است، در چند جای مهم این نقل از او هست از جمله صحیح مسلم که میگوید: روزی پیغمبر فرمود: برای من بشمارید چند نفر شهادتین میگویند؟ گفتیم: یا رسول الله، نگران شدی؟ ششصد نفر هستیم. حضرت فرمود: یک روزی مبتلا خواهید شد. حذیفه میگوید: ما امروز مبتلا شدیم. «فابتلينا حتى جعل الرجل منا لا يصلى الا سرا» امروز باید مخفیانه نماز بخوانیم.
شارحان این روایت به دست و پا افتادند این را چه کنیم؟ بعضی در توضیح نوشتند: اواخر حکومت خلیفه سوم ولید بن عقبه در کوفه که بود، اینها نماز را عقب میانداختند یا در بعضی جاها تغییراتی ایجاد میکردند. این بندگان خدا مثل حذیفه نمیتوانستند و مخفیانه نماز میخواندند و در نماز جماعت هم شرکت میکردند. آنچه را که اول تفکیک کردند، «أنتم اعلم بامر دنیاکم» این یک شروع بود و آنها در همه شئون دینی شرکت میکردند و تغییر ایجاد میکردند.
برای اینکه بگوییم این نوع تفکر چه فاجعهای درست کرد، در بین عبادات اسلامی عمومیترین که پرتکرارترین است و به جماعت خوانده میشود، سالهای پایانی عمر شریف رسول خدا همه شرکت کردند و دیدند، طبیعتاً نباید در این نماز اختلافی میشد. ولی در صحیح بخاری داریم که انس بن مالک از اصحاب پیغمبر نشسته بود و داشت زار زار گریه میکرد. گفتم: چه شده است؟ گفت: هیچ چیز از چیزهایی که زمان پیغمبر بود، دیگر نیست. به جز این نماز و این نماز هم که ضایع شده است.
گفت: هیچ چیز از چیزهایی که زمان پیغمبر بود، دیگر نیست. به جز این نماز و این نماز هم که ضایع شده است.
یعنی فضا رفت به سمتی که عمومیترین و پر تکرار ترین عبادت دچار تغییر و تحول شد، خود دیگران هم با هم اختلافاتی داشتند، چون فکر کردند اگر دین و دنیا را جدا کنیم فقط در مسألهی حکومت به درد میخورد، در حالی که این حاکمیت میآید همه امور دینی را متکفل میشود مثلاً فرض کنید وقتی ابن عباس با پسر زبیر بحث کرد سر مسألهای که متعهی حج داریم یا نداریم، ابن عباس گفت: پیغمبر انجام میداد، گفت: خلفا انجام نمیدادند. گفت: شما هلاک میشوید، من میگویم: پیغمبر، چرا شما خلفا را میگویید؟ یعنی عملاً کار به جایی رسید که سنت پیغمبر و سیرهی دیگران شد.
نتیجه این شد که امیرالمؤمنین وقتی به حکومت رسید، در جمل که شرکت کردند در بصره حضرت نماز خواند. دو تا صحابی که یکی را میشناسید، یکی عمران بن حسین در صحیح بخاری و یکی ابوموسی اشعری در مسند احمد حنبل و هردو روایت معتبر است، گفتند: علی یادمان انداخت نمازی را که زمان پیغمبر میخواندیم. ابوموسی اشعری میگوید: چون فراموش کرده بودیم، عمداً شیوهی پیغمبر، چرا عمداً شیوهی پیغمبر است، چون باید پشت سر یک حاکمی نماز میخواندیم که آن حاکم در کوفه فاسق بود. اصلاً اهتمامی به نماز رسول خدا نداشت ولی بعداً چون جرأت نمیکردیم با او مخالفت کنیم، کار به جایی میرسید که همه چیز عوض میشد.
گفتند: علی یادمان انداخت نمازی را که زمان پیغمبر میخواندیم.
همین پسر خلیفه دوم که میگفت: زمان پدرم نماز را در سفر شکسته میخواندیم، یکبار دیدند نماز را در سفر چهار رکعتی میخواند! گفتند: تو که عیب میگرفتی! گفت: حکومت زورش زیاد است. یعنی وقتی روز اول آمدیم جدا کردیم شأن دنیا را از اسلام دیگر شما برای امور جزئی حکومت بنا را بر این نمیگذاری که جزء به جزء از پیغمبر استفاده کنی، مثل امیرالمؤمنین که این کار را میکرد و به او طعن میزدند. نتیجه این میشود که در تمام موضوعات جزئی دینی این اختلاف به وجود آمد.
تدبیر پیامبر برای مقابله با انحراف
تدبیر رسول خدا چه بود برای اینکه این اتفاقات نیافتد؟ رسول خدا(ص) سلسله تدابیری اندیشیدند، یکی از این تدابیر این بود که فرمودند: «و لا يحبّك إلا مؤمن، و لا يبغضك إلا منافق إلى يوم القيامة» ای علی جز منافق کسی از تو بدش نمیآید و جز مؤمن کسی تو را دوست ندارد. «علیٌ مع الحق و الحق مع علی» دو جریان است که پیغمبر اکرم یک جریان که پرچمدارش امیرالمؤمنین است را تأیید کردند و فرمودند: حق با علی است و علی هم با حق است. بزرگان غیر شیعه هم این روایت را تصحیح کردند «عَلِيٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُ مَعَهُ» یعنی اگر در فهم قرآن و تفسیر قرآن اختلاف کردیم، «لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» حدیث ثقلین را پیغمبر اکرم برای یک مصداق دوباره تکرار کردند. ماجرای ازدواج که امروز به نقلی روز ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) است و شیخ مفید در وسایل الشیعه ذکر کرده است، همین امروز هم این مثال هست.
فرمودند: حق با علی است و علی هم با حق است.
روز سوم ذی الحجه که پیغمبر اکرم خلیفه اول را فرستادند برو سوره برائت را تبلیغ کن، برای اینکه همه متوجه شوند و بعد او را برگرداندند. گفتند: من خلافی کردم؟ فرمودند: نه، خدا به من دستور داده که کسی نمیتواند این حق رسالت را ادا کند، «الا أنا او علی» یا من یا علی، یا من و کسی که از من باشد. فرمود: «یا علی أنت منی و أنا منک» ما از هم هستیم. پیغمبر اکرم میخواهد آن تفکر تو را نسبت به دین نشان بدهد. اگر کسی نیمی از نبوت رسول خدا را حذف کند، انکار کرده است و انگار بخشی از فرمایشات پیامبر را از حجیت بیاندازیم. لذا هفت نفر از صحابی گفتند: ما زمان پیغمبر، پیغمبر روشهایی برای شناسایی منافقین دادند، ما زمان پیغمبر منافقان را نمیشناختیم الا اینکه میدیدیم این دشمن علی است و حتماً از کسانی است که منافق است. رسول خدا تدبیر کردند برای اینکه همه چیز روشن شود.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. در سالروز پیوند آسمانی حضرت علی و حضرت زهرا(س) چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را به این دو بزرگوار هدیه کنیم. امروز صفحه 122 قرآن کریم، آیات 84 تا 90 سوره مبارکه مائده را تلاوت خواهیم کرد.
«وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ «83» وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ «84» فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ «85» وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «86» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «87» وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ «88» لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «89» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
ترجمه آیات: و (آن مسيحيان) هرگاه آياتى را كه بر پيامبر نازل شده مىشنوند، مىبينى كه چشمانشان از اينكه حقّ را شناختهاند از اشك لبريز مىشود و مىگويند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، پس نام ما را در زمرهى گواهىدهندگان (به حقّ) بنويس. و (مىگويند:) چرا به خداوند و حقّى كه (از سوى او) براى ما آمده ايمان نياوريم؟ در حالى كه اميد داريم پروردگارمان ما را همراه صالحان وارد (بهشت) سازد. پس خداوند به پاس اين سخن (و گواهىشان) به ايشان باغهايى كه از پاى (درختانش) نهرها جارى است پاداش داد، همواره در آن ماندگارند و اين است پاداش نيكوكاران. و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل دوزخند. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزهاى پاكيزهاى را كه خدا براى شما حلال كرده است، بر خود حرام نكنيد و از حد نگذريد كه خدا تجاوزگران را دوست نمىدارد. و از آنچه خداوند، روزى حلال و پاكيزه به شما بخشيده بخوريد و از خدايى كه به او ايمان داريد، پروا كنيد. خداوند، شمارا به خاطر سوگندهاى لغو وبيهوده بازخواست نمىكند، ليكن براى شكستن سوگندهايى كه (از روى اراده) بستهايد، مؤاخذه مىكند، پس كفاره آن (شكستن سوگند) طعام دادن به ده بينواست، از نوع متوسط آنچه به خانوادهى خود مىخورانيد، يا پوشاندن ده فقير است، يا آزاد كردن بردهاى. پس كسى كه (غذا و لباس براى ده فقير نداشت و بردهاى) نيافت، سه روز روزه بگيرد. اين كفارهى سوگندهاى شماست، هرگاه كه سوگند خورديد، (و آن را شكستيد) و سوگندهايتان را مراقبت كنيد، اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند، تا او را شكر كنيد. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همانا شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه، پليد و ازكارهاى شيطان است، پس از آنها بپرهيزيد، تا رستگار شويد.
شریعتی: امروز اول ماه ذی الحجه است، از اعمال اول ماه نماز و صدقه اول ماه است که فراموش نشود. انشاءالله بهترینها برای شما رقم بخورد. به مناسبت سالروز پیوند آسمانی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س)، زوجهای جوانی که این روزها وصلت میکنند، مشخصات خود را برای ما ارسال کنند، قرآن نفیس از طرف برنامه سمت خدا به 110 نفر از این عزیزان اهداء خواهد شد. این هفته قرار گذاشتیم از یک صحابی خاص و یک شخصیت بینظیر جناب زرارة بن اعین یاد کنیم.
حاج آقای کاشانی: زراره از افرادی است که همیشه وقتی حرم میرویم دعا میکنیم، یک دعای خوب این است که باقیات الصالحات داشته باشیم، هرکدام از ما هر کار خیری میکنیم، زراره 1200 سال پیش در عبادات ما شریک است. از امام صادق رسیده اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین میرفت و این خیلی عجیب است. کار یک نفر به جایی برسد که جزء احیا کنندگان روایات امام باقر باشد. در روایت هست از حضرت صادق که چند نفر برای من محبوبترین هستند حتی اگر از دنیا هم رفته باشند. یکی زراره است. گفتند: در قیامت صدا میزنند حواریین امام باقر چه کسانی هستند؟ زراره و چند نفر دیگر بلند میشود. این زراره یک شخصیت حیرت انگیز است. یک روایتی را نوشتم که ابن ابی عمیر یک شخصیت بزرگ است و از علمای ما، آنهایی که در رجال کار میکنند مثل شیخ طوسی، خیلیها میگویند: ما روایات بی سند ابن ابی عمیر را هم قبول داریم. چون ایشان را زندان انداختند، خواهرش 92 جلد از آثار ایشان را که از ائمه نوشته بود در باغچهای دفن کرد، وقتی از زندان آزاد شد، دیدند از بین رفته است. ابن ابی عمیر گفت: نگران نباش، من متون این را حفظ کردم. این شخصیت عظیم به جمیل بن درّاج گفت: عجب محضری دارید، ما در این جلسات کیف میکنیم. کسی که امام دیده باشد، به غیر امام بگوید: ما در محضر شما کیف میکنیم، خیلی حرف است! جمیل تا دید که ابن ابی عمیر اینطور گفت، فرمود: چه میگویی؟ ما نزد زراره بودیم مثل بچهای بودیم که مقابل استاد نشسته است. این شخصیت عظیم خیلی در اینکه این آثار به دست ما برسد، نقش داشته است.
روایات زیادی در مورد ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا است، کتاب النکاح وسائل را نگاه کنید، تصریح شده که این ازدواج استثنایی است و خیلی حرف در این مورد هست. خیلیها از پیغمبر اکرم خواستگاری کردند. پولدار، صاحب منصب، اصحاب، عبدالرحمن بن عوف، ابوبکر و عمر، این روایت را برادران اهل سنت هم قبول دارند. افرادی نزد پیغمبر آمدند و خواستگاری کردند. حضرت فرمود: سنش کم است و هنوز آماده ازدواج نیست. مؤدبانه پاسخ میدادند. سن حضرت زهرا زیاد نبود و بعد نوشتند همان ایام امیرالمؤمنین خواستگاری کرد و پیغمبر به ازدواج هم درآورد و در روایات هست، اصلاً من این کار را نکردم، خدا فرمود: «لولا علی لما کان لفاطمه کفو» اگر علی بن ابی طالب نبود اصلاً فاطمه کفوی نداشت. ابن شاهین از محدثان تراز اول برادران اهل سنت که 385 از دنیا رفته است، میگوید: این فضیلت انحصاری امیرالمؤمنین است. پیغمبر به امیرالمؤمنین گفت: علی جان چه داری که ازدواج کنی؟ گفت: شمشیر و سپر و زره دارم. پیامبر فرمود: شمشیر و مرکب را در راه خدا نیاز داری. یکی از تدابیر پیغمبر همین ازدواج بود ولی سپر را لازم نداری. فاطمه زهرا(س) اولین مدافع توست. سپر ولایت تو هست و کسی است که همه شخصیت خود را برای دفاع از تو که دفاع از حق و حقیقت است، خرج خواهد کرد.
شریعتی:
زره شد جهیزیهی عشق اما *** از آن روز، زهرا برایش سپر شد
تا رسیدن به روز غدیر، 17 روز زمان باقی مانده است.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
Leave a Reply