از بتمن آموز اخلاص عمل ؛ نقد و بررسی فیلم مهم بتمن شوالیه سیاه برمی خیزد

اگر بخواهيم مهم ترين فيلم امريكاي بعد از ١١ سپتامبر را انتخاب كنيم قطعا و يقينا سه گانه بتمن يكي از نامزدها و برنده احتمالي خواهد بود. بتمن قهرمان محبوب نوجوانان چندين بار از دنياي كميك به سالن سينما آمده است ولي هيچ كدام نه قدرت اين يكي را داشته اند و نه مخاطبش را. اما ملاك انتخاب ما نه قدرت فيلم است و نه مخاطبش. بلكه تنها يك دليل دارد:”آمريكايي بودن”

آمريكايي بودن يعني برخورد آمريكايي، بحران آمريكايي،قدرت آمريكايي و ترس آمريكايي. سقوط آمريكايي نجات آمريكايي و شكوه آمريكايي.

سه گانه بتمن به شدت آمريكايي است. هم رويايش، هم زندگي اش، هم قهرمانش و هم دشمنش. اين فيلم را از اين زاويه نگاه مي كنيم نه براي آنكه آن را تحليل كنيم، بلكه براي آن كه از آن بياموزيم.( بي شك قهرمان پروري روشي است براي الگو سازي. سرمشق هايي براي ما، كودكانمان، زنانمان، خانواده هايمان و فيلمسازانمان. و در اين مبارزه كميك وار نمي توانيم منكر موفقيت و تاثيرگذاري اين محصولات باشيم. هرچند از كودكان انتظاري نمي رود اما فيلم سازان بايد بتوانند با اين قهرمانان جذاب برخوردهايي انتخابي و فعالانه داشته باشند. شناخت ساز و كار اين دستگاه نه براي تكرارش بلكه براي تسلط بر آن.)

بتمن قهرمان آمریکایی

در ميان اين سه گانه به قسمت سومش تاکید مي كنيم  چرا كه:

– انتظارات از اين قسمت به صورت فزاينده اي بالاتر بود. بعد از موفقيت خيره كننده قسمت دوم و فيلم اينسپشن همه انتظار يك شاهكار داشتند. قسمت سوم هم با اين آگاهي ساخته شده است. با تماشاگراني تضمين شده.

– قرار بر اين بود و هست كه اين آخرين قسمت بتمن باشد

– آمريكا در زمان ساخت اين قسمت به معناي حقيقي با بحران هاي متعدد داخلي و خارجي روبرو بود که بحران هسته اي ايران و بحران وال استريت شاخص ترين اين بحران هايند.

قسمت سوم بتمن بروز شاخص آمريكايي بودن است. حتي آنقدر كه حاضر به فدا كردن جذابيت هاي داستاني اش پاي حرف هاي اجتماعي اش شده است. اگر كريستوفر نولان قسمت قبلي بتمن را نساخته بود و اگر جوكري را به دنيا معرفي نكرده بود، اين قسمت را يك فيلم خوش ساخت و موفق معرفي مي كرديم. اما “شواليه سياه برمي خيزد” در مقايسه با “شواليه تاريكي” يك شكست است كه حتي مي تواند پايين تر از قسمت اول هم قرار بگيرد. اين كار از كارگردان و نويسنده اي كه جوكر بزرگ كرده است يك عقب نشيني جدي است.

آمريكا در زمان ساخت اين قسمت به معناي حقيقي با بحران هاي متعدد داخلي و خارجي روبرو بود که بحران هسته اي ايران و بحران وال استريت شاخص ترين اين بحران هايند.

ولي چه علتي باعث اين پس رفت است؟ آيا نه اين است كه او بيان آيينه وار معضلات اجتماعي اش را در اين قسمت مقدم بر داستان جذابش كرده است؟ يعني برخلاف نسخه قبلي كه اساسا جذابيت و پختگي شخصيت ها بر داستان پر كشش چيره بود اينجا مضامینی تحميلي برفیلم و شخصيت ها غلبه كرده است. گويي فیلم ساز مي خواسته است حرفهايش را به هر قيمتي بزند. از اين روست كه بتمن سوم را آمريكايي ترين بتمن مي دانيم.

آمريكايي بودن يعني برخورد آمريكايي، بحران آمريكايي،قدرت آمريكايي و ترس آمريكايي. سقوط آمريكايي نجات آمريكايي و شكوه آمريكايي.

بحران ، ترس ،سقوط

براي اولين بار دشمنان بتمن بر او چيره مي شوند و اين بار شهر را نیز تصرف مي كنند. تصوير شهر سقوط كرده و بدون بتمن همان ترس آمريكايي است كه در تصميم دولت براي قطع ارتباط با شهر نيز نمودار است. جالب تر اينكه اين فضاي ترس آلود با حال و هواي سرد و زمستاني اش يادآور همان ترس كهنه كمونيستی است. ماشين هاي سنگين روسي وار، اوركت هاي پشمي بلند، خفقان كمونيسمی، دادگاه تفتيش عقايد با احكام از پيش تعيين شده، بازداشت ها و اعدام ها اينده وحشناك امريكا در صورت شكست است.

شرق همیشه دشمن

شرق دشمن خيز

همه اين وحشت ها از “بين” آمریکایی و دار و دسته اش- با کلاشینکف و تویوتاهای تیربار دار- شروع مي شود که در انتهای فيلم مشخص مي شود او تربیت شده همان تروریست شرقي است. از طرف دیگر دوست نزديك و معتمد بتمن همان دختر راسم الغول (الگول) است كه در كودكي پس از صعود از چاه پارچه ای را بر سرش كشيده و از زندان مي گريزد و هنگام جنگ با بتمن نیز لباسی آسیایی می پوشد. راسم الغول همان غول ترسناك شرقي است كه قدرت را در كنار انديشه هايي تاريك دارد. او كه در قسمت نخست قصد نابودي تمدن شهر را داشت نابودي رومي ها و … را به گروهك تروريستي خودشان منتسب مي كند. تركيب عجيب و غريب نام عربي و چهره چيني و زندان هندي و رفتار روسي دشمنان، تصوير شرق دشمن خيز، همان موش هاي نابودكننده روم نيست؟ آلفرد در توصیف “بین” می گوید :”من در او قدرت باور(ایمان) را می بینم”.

دختر تروریست شرقی

مردم

مردم كليدواژه جالب اين قسمت بود. در سالي كه جنبش وال استريت نوعي شورش بر عليه نخبگان و نه تنها دولت آمريكا بود. و در سالي كه اين جنبش نام خود را به جاي جنبش نيويورك يا اعتصاب قصابان يا جنبش حزب چاي(تي پارتي) ، جنبش وال استريت انتخاب كرد. و در سالي كه شعار هاي مردم اين جنبش “مرگ بر طمع” بود. چگونه مي توان آمريكايي بود و اين بحران را ناديده گرفت؟ اما نكته جالب آنكه اولين حمله “بين” به وال استريت است! و جالب تر آنكه او اين حمله را توسط كارگران وال استريت نوعي شورش جلوه مي دهد.

همان اتهامي كه متوجه تظاهرات كنندگان جنبش وال استريت شد و آنها را اراذل و اوباش ناميدند- یکی از صحنه های جالب فیلم رویارویی پلیس ها با همین اراذل است . نكته اي كه در تاكيدات مكرر “بين” بر كلمه مردم مقابل زندان و سپس آزادي زندانيان و بكارگري آنان به تصویر کشیده مي شود. فیلم رسما شعارهاي مردمي و خيزش هاي مردمي در برابر نخبگان و وال استريت را توطئه تلقي كرده و آنها را فرصت طلبان یا بازيچه هايي جلوه مي دهند كه جامعه آمريكا را به خفقاني ترسناك فرو مي برند. اين مرزهای دموكراسي آمريكايي است كه وال استريت رگ حياتي نخبگانش و ورزشگاه تخت خواب مردمانش است.

خیزش مردم اوباش در این پوستر فیلم نیز مشهود است

بتمن و وال استریت؟

نخبگان، ناجی، عدالت

اما ناجي شهر كيست؟ كسي كه با ديدن تصوير اعدام ها تاب نياورده و با ورزش كمر شكسته اش را درمان مي كند! و در چشم برهم زدني از مشرق به مغرب رفته و ملت را نجات مي دهد. كسي كه جانش را در طبق اخلاص پيشكش خطرات مي كند. كسي كه عزيزانش را فدا مي كند و شهر را نجات مي دهد. قهرمان محبوب ما بتمن. اما بتمن كس دیگریست جز يكي از نخبگان؟ او كه هم قدرت و هم پول و هم سابقه خانوادگي را توامان دارد جزء كدام طبقه آمريكاست؟ شواليه تاريكي كه روح اميد را در جامعه مي دمد همان كسي است كه دشمن در شورش وال استريت حساب هايش را خالي مي كند و او را ورشكست مي نمايد!

آیا بتمن قهرمانی از بدنه مردم است؟

در اين قسمت بتمن حتي ديگر نماد عدالت طلبي نيست چرا كه عدالت برپاست. در ابتداي فيلم شاهديم كه اصلا نيازي به حضور بت من-نماينده عدالت طلبي- نيست. در همين وضعيت است كه ماجراي وال استريت پيش مي آيد و بتمن در واقع براي جلوگيري از بهم خوردن وضع موجود وارد مي شود نه براي ايجاد وضع مطلوب. يعني در پايان بتمن مردم را نجات نمي دهد بلكه اركان جامعه و نظم سابقش را احيا مي كند. اين بتمن با بتمن عدالت طلب فاصله بسياري دارد. مجسمه اي كه در انتها از بتمن ساخته مي شود نماد يك مصلح نيست بلكه نماد يك مدافع است.  مدافع همان وضعیتي كه در خارج از سالن سینما، جنبش مردمي آمريكا عملا يك سالي عليه اش شعار داد. بتمن قهرمان مردم نه از ميان ايشان بلكه از جبهه مخالف بر مي آيد و ضمن سركوبشان وضع حاكم را بازمي گرداند! و از قدرت سينماست كه در انتها همگي دلگرم وجود چنين نخبگاني هستيم كه نجاتمان مي دهند!

تكنولوژي تعيين كننده

در ابتداي قسمت دوم جوانان عدالت طلب شهر كه لباس بتمن مي پوشند وقتي با بتمن واقعي روبرو مي شوند از او مي پرسند: تفاوت ما و تو چيست؟ بتمن پاسخ مي دهد:من لباس هاکی نمي پوشم.

در واقع چيزي كه بتمن را بتمن مي كند لباس اوست. ماشين، موتور، هواپيما، اسلحه و … لوازم جذاب بتمن هستند كه عامل تعيين كننده موفقيت هاي او هستند. اما تكنولوژي بتمن در قسمت سوم معنايي بيش از جذابيت دارد. اساسا يكي از نقاط دلهره آور داستان، دسترسي مخالفان به ماشين و لوازم بتمن است. حس تلخ اقتدار دشمن با تكنولوژي غصبی بخوبي در فيلم منتقل مي شود و ضرورت سرمايه گذاري در تكنولوژي هاي نظامي حقیقتا توجيه مي شود. مسأله اي كه يكي از نقاط قوت راهبردي هر مليتي است چه برسد به آمريكاي هميشه در جنگ.

منتها فيلم پا را فراتر گذاشته بحران جدي ديگري را هشدار مي دهد. راكتور اتمي كه توسط بتمن به نيت خيرخواهانه و توليد انرژي توليد شده است به زني كه ادعاي حمايت از محيط زيست دارد فروخته مي شود. او كه بعدها مشخص مي شود همان دشمن شرقي بتمن است راكتور را به بمب اتمي تبديل مي كند و ترس را بر شهر حاكم مي سازد. در واقع تكنولوژي -حتي صلح آميز- نيز خطرناک است وصاحب اختيار تكنولوژي است كه تعيين كننده آينده است. پس از اولین حضور دوباره بتمن در خیابان، بتمن به  خدمتکار وفادارش می گوید:”ابزارهای یک مرد سلاح هایی در دستان دیگرانند”

چه بسا دشمناني كه با ادعاي صلح آميز بودن فعاليت ها با دستيابي به تكنولوژي از آن به عنوان سلاح استفاده كنند. اين منطق حاكم بر فيلم اولا انحصار طلبي علمي و فني جامعه نخبگان را عنصري مطلوب و بلكه شايسته حراست مي داند. و دوما تلاش براي جلوگيري از دستيابي ديگران بر تكنولوژي را عقلاني مي كند. دکتر پاول دانشمند هسته اي ابتداي فيلم توسط سيا دستگير شده است در نهايت با دشمن همكاري مي كند. اگر ابتداي فيلم او كشته شده بود فرصت به دشمن داده نمي شد. ترس همگي از راكتور هسته اي است كه با افتادن به دست دشمن مدعي صلح جويي به بمب هسته اي تبديل مي شود. عواقب شوم دستيابي دشمنان به انرژي هسته اي ايجاد شهري سرد و گرفته كمونيستي است.

موتور بتمن

تکنولوژی جذاب

پايان بتمن

بتمن سوم روي هم رفته به قدرت فيلم قبلي نيست.

– گاف هاي متعدد مانند نصف كردن هوا پيما بدون هيچ مشكلي، بهبودي معجزه آسا، گذر از هند به آمريكا در چشم به هم زدني و زخمي شدن جدي بتمن با يك چاقوي كوچك و …

– شخصيت هاي نه چندان پخته فيلم مانند زن گربه اي كه گويي فقط براي جذابيت ظاهري اضافه شده است.

– دشمنان ضعيف و پوشالي و مرگ ناگهاني آنها

همگي عواملي هستند که بتمن دوم و حتي اول را بالاتر از اين قسمت بدانيم. منتها رعايت ساختار اكشن، موسيقي هميشگي زيمر، قهرمان پردازي آمريكايي، پايان بندي باشكوه به كيفيت فيلم كمك كرده و جذب مخاطب را تضمين مي كند.

بتمن سوم يك بتمن آمريكايي تمام عيار است.-بتمن دوم و تا حدودي بتمن اول انگيزه غالبا سرگرمي داشتند- بتمني كه مسائل و بحران هاي كشورش را مهم دانسته و نه با نمادگرايي بلكه با داستان پردازي جذاب، حساسيتش را بروز مي دهد. جالب تر آنكه راهكارهاي او به هيچ وجه مردمي نيست و به شدت نخبگاني است. اما همين فيلم ضد مردمي با استقبال كم نظير مردم روبرو مي شود. چرا كه قواعد را رعايت مي كند و قبل از آنكه مانيفست باشد فيلم است. البته يك فيلم آمريكايي.