قصه شب بزرگسالان ؛ نقد و بررسی فیلم رسوایی

“رسوايي” آخرين ساخته مسعود ده نمكي است. مسعود ده نمكي به گفته ي خودش از روي تكليف فيلم مي سازد. او سبقه مذهبي دارد و با سه فيلم دفاع مقدسی ركورد شكني كرده است. كشاندن خانواده ها را به سينما افتخار خود مي داند و مردم را مخاطب جدي سينما مي بيند.البته او تنها کارگردانی نیست که این دغدغه ها را دارد. همه ي اين ها را نوشتيم تا بگوييم او را و دغدغه هاي ارزشمندي كه دارد را محترم مي دانيم. اما نقد رسوايي را نقد شخصيت ده نمكي نمي دانيم و تنها  اثر او را نقد مي كنيم. اما نقد:
رسوايي فقط يك فيلم ضعيف نيست بلكه يك فيلم بد است. رسوايي قابل توصيه نيست. البته اگر بخواهيم دقيق تر صحبت كنيم اصلا فيلم نيست. داستان سطحي، شخصيت هاي سطحي، بحران سطحي، كشش سطحي، جذابيت هاي سطحي، بيان سطحي و نهايتا مخاطب سطحي. همه این ضعف ها به اضافه یک موضوع مهم و پیام ارزشمند باعث شده است فیلم در مرز ابتذال و فیلم فارسی معلق باشد. این که  رویکرد اصلی فیلمساز سازنده بوده است و پیام تابلو فیلم هم بسیار مهم و ارزشمند است در کنار نقاط ضعف متعدد ، ملغمه ای از بازخوردهای مخالفان و موافقان را می سازد. اما آنچه واضح است اینکه سطح فیلم بسیار نازل است.

n00190040-r-b-001
استفاده بدون دليل و بي جا از موسيقي (حتي موسيقي “آمده ام شاه پناهم بده”!) مانند آگهي هاي تجاري يا موزيك ويديوها نشانه ي ضعف آشكار در همراه كردن مخاطب است. ديالوگ نويسي بيرون از شخصيت، به صورتي كه بعضا شخصيت ها خودشان را و قصه را تعريف مي كنند يا پيام ها را در قالب تيكه انداختن منتقل مي كنند، نشانه عدم آشنايي كافي با اصول است. بگذريم از چالش كم جان فيلم كه اصلا متوجه نمي شويد مشكل چيست؟ آيا مثلا صحبت كردن آخوند فيلم با يك زن بد شهرت نقطه تعليق فيلم است؟ یا سوار شدن در ماشین دختر ها؟ تنها نقطه اي كه كمي نگرانمان مي كند، وقتي است كه زن در اتاق روحانی، خود را به او عرضه مي كند كه انگار فيلم ساز هم مثل روحانی دستش مي لرزد و از اتاق فرار مي كند. البته كه كار درستي می کند اما چون داستان فيلم چالش درستی ندارد لاجرم به اين صحنه مي رسيم و براي نيفتادن در ابتذال بيرون مي رويم. اين ضعف جدي داستان پردازي است كه ما را به مرز ابتذال رسانده است. روابط روحاني و دخترك بايد خيلي جدي تر مي بود تا تبدیل به یک تعلیق واقعی شود.  بجز لحاف دوز و روحاني باقي شخصيت هاي مهم، كودك و سطحي به نظر می رسند. دختر يك بار خود را عرضه مي كند و چندبار در فيلم مي گويد من اين كاره نيستم! لات محله در یک صحنه عاشق دختر است و در صحنه بعد بر ضدش توطئه می کند! مردم که هیچ!

رسوایی

مخاطب كودك و نوجوان

رسوايي در ژانر كودك و نوجوان است. فيلم نوعي توهين به شعور مخاطب است. اين داستان و نحوه روايت فقط كم تجربگي فيلم سازي و داستان نويسي نيست بلکه گونه ای كوچك انگاري مخاطب است. نوعي داستان شب براي بزرگترها كه با حجم گسترده موسيقي بايد بفهميم كجاي فيلم مهم است. مخاطب چیز خاصی را كشف يا فهم نمي كند و تقریبا همه چيز جويده شده مثل كودكان در دهان ما قرار داده مي شود و البته باز هم توسط سخنراني بازيگران توضيح داده مي شود! از داستان هاي آبكي بگيريد تا آدم هاي آبكي تا گاف هاي جالب فيلم. بازارچه تجریش و امامزاده صالح را نشان مي دهيم و روحاني هم شجره نامه را توضیح می دهد و سرود امام رضا هم پخش مي شود، بعد همه بازيگران مدام تكرار مي كنند اينجا پايين شهر است!! پليس به خاطر يك شكايت دزدي تعقيب و گريزي راه مي اندازد كه نيروها را در گشت شبانه در محله پخش مي كند!!
مردم بي مغز
مردم فيلم كه با عشوه هاي دخترك چشم چراني مي كنند امشب با روحاني محله گريه مي كنند و شب قدر مي گيرند و به او احترام مي گذارند. فردا با ديدن پول دادن روحاني به دختر ديگر پشت سرش هم نماز نمي خوانند. با سخنراني مرد مثل وحشي ها به خانه دختر سنگ مي زنند و با دفاع دخترك متحول مي شوند و سنگ نمي زنند. ديروز پشت سر روحاني مسجد نماز نمي خواندند و امروز كف بازار نماز جماعت مي خوانند.
اين توهين به مردم از كسي عجيب است كه نه تنها ادعاي دغدغه مردمي دارد بلكه خود را هم از بدنه و توده مردم مي داند. مردمي كه امروز آنچنان بالغانه رفتار مي كنند كه فاصله جدي با جامعه نخبگاني گرفته اند و حتي آنها را هم حذف و ابقا مي كنند. مردمي كه تحليلشان روز به روز پيچيده تر و عاقلانه تر مي شود. اين مردم بايد تصوير خودشان را همچون گله اي از حيوانات ببينند كه هر روز به ساز يك چوپان رم ميكنند. اي كاش حداقل آسيب شناسي اي در كار بود اما …

پوستر فسلم رسوایی
ورود آقايان، بچه ها و خانواده ها ممنوع!
رسوايي واقعا گونه اي پرده دري است. تصوير كشيدن جلوه گري و عشوه گري شخصيت اصلي فيلم به ساده ترين شكل ممكن، استفاده بي رويه از جذابيت هاي بصري بازيگران! فيلم را به نسخه اي با كيفيت از فيلم فارسي تبديل كرده است. البته كه جلوه گري بخشی از واقعيت امروز ماست اما در فيلم سازي عنصري هم به نام “خلاقيت” و “هنر” وجود دارد. ما ادعايي نداريم اما كسي كه داعيه خانواده ها را دارد چگونه مي تواند اين فيلم را به خانواده ها توصيه كند؟ فيلم حتي قابل پخش از رسانه ملي هم نيست! و اصلاحات مي خورد!واقعا اگر نام ديگري جز ده نمكي بر تارك فيلم بود …

چند نكته جدي

الف- روحانی فیلم از معدود روحانی های سینمایی موفق است. عرفان،اخبار از غیب و سلوکش از نقطه های قوت فیلم است. روحانی دلسوزی که در کنار عرفانش به جامعه اش حساس است. حساسیتش نه تنها تربیت دیگران بلکه حتی نگرانی برای معیشت مردم است. در عین حال از محله خود فراتر است و بینش سیاسی و ملی هم دارد. دلش فقط برای طلبه ها نمی سوزد ونگران دختر بدنام محله نیز هست. با این همه بوسیله لهجه و چهره خاص عبدی خیلی متمایز از بدنه مردم نیست و بحق قابل پذیرش است. اما حتی این نکته سنجی ها هم در کنار ضعفهای مکرر و جدی فیلم امتیاز چندانی باقی نمی گذارد.

اکبر عبدی و ده نمکی در رسوایی

ب- قرار گرفتن در موقعیت گناه و تهمت توسط روحانی فیلم از دسته موضوعات حاشیه آفرین خواهد بود. عده ای می گویند نباید خود را در موضع گناه قرار داد و عده ای پاسخ می دهند پس روحانی چگونه باید گناهکار را نجات بدهد؟ باید در این باره سه موقعیت را در نظر بگیریم:

1- موقعیت گناه که می دانیم حضور در آن موضع کار هرکسی نیست.

2- موقعیت تهمت که در فیلم به صورت جدی (تماشاگر را هم به اشتباه بیاندازد) وجود ندارد. صحبت کردن روحانی و پول دادنش به دخترک چه اندازه اتهام برانگیز است؟ حتی دعوت تهدید آمیز دختر در ملا عام برای سوار کردن روحانی به ماشین جلوی بسیاری از اتهام ها را می گیرد! همه چیز تقصیر ذهن مریض و کودکانه مردم فیلم است. مقصر اصلی مردم هستند که توان تشخیص ندارند. این مردم عقب مانده فیلم هستند که با یک خبر، روحانی را طرد میکنند!

3- موقعیت داستانی نیز چون بر اساس آن موضعِ تهمتِ ابترشکل گرفته است، عملا ناقص است. به همین دلیل است که نسبت و رابطه روحانی و دختر نقطه تعلیق نیست.

کدام رسوایی؟ دخترک می خواهد در مسجد روحانی  را رسوا کند. اما می خواهد چه چیزی را برملا کند؟ این که روحانی شبها به خانه یک زن می رود در حالی که ممکن است دخترش باشد. چالش های آبکی فیلم از شخصیت های آبکی، موقعیت های آبکی می سازد. یعنی همه دعوای ما سر هیچ و پوچ است.

رسوایی

ج- موضوع جدی فیلم نحوه ارتباط با دیگران و امر به معروف است و جمله مهم “دستم رو بگیر نه مچم رو” عبارت محوری فیلم است که بسیار ارزشمند، انسانی، اخلاقی و دینی است. اما آیا مچ گرفتن بد است؟ اگر مچ حاجی هوسران فیلم گرفته می شد وضعیت جامعه بهتر نبود؟ آیا امکان دستگیری از همه وجود دارد؟ ای کاش به این نکات توجه  داده می شد و آسیب شناسی در کار بود…

د- (قسمت پایانی فیلم که مردم نادان به سمت خانه دختر حمله می کنند و با اشاره حاجی منزل را سنگباران می کنند، بهترین حمله رسانه ای – یقینا ناآگاهانه-  به سنگسار بوده است که تا بحال دیده ام!) از طرف دیگر حرکت جمعی مردم برای امر به معروف و نهی از منکر به نمایش حماقت آنها تبدیل می شود. در سالهای گذشته بارها تحت عنوانهای مخالفت با خشونت،  مخالفت با حرکات خودجوش یا “وظیفه پلیس است” و … تذکر دادن های ما به هم کمرنگ شده است. امر به معروف علی رغم هیبت عربی طولانی اش نوعی دلسوزی و نگرانی ساده است. “رسوایی” حرکت جمعی مردم برای اصلاح جامعه کوچکشان را نه تنها جشن نمی گیرد بلکه با نمایش باری به هر جهت بودن آنها تلاششان را خطرناک نیز جلوه می دهد.

البته واضح است که مردم معصوم نیستند و مانند هر جامعه دیگری امکان اشتباه و خطا دارند. و تذکر دادن این اشتباهات به خودمان نوعی امر به معروف است که باعث بهبود سلامت جامعه است. اما تذکر دادن، آسیب شناسی و پیشنهاد بسیار متفاوت از احمق نشان دادن مردم است. آیا این جامعه قادر به قهرمان پروری است؟

پشت صحنه - فیلم-رسوایی-17

 فیلم “رسوایی” از این حیث با برخی نگاه های خاص که مدام جامعه را متهم می کنند در یک سنگر قرار می گیرد. “رسوایی” با وجود پیام مهم و ارزشمند، رویکرد به مسائل اجتماعی، توجه به قشر ضعیف تر ، بیان تبعات اجتماعی فقر و جرات پرداختن به حوزه های حساس جامعه به دلیل ضعف های جدی ساختاری، بیانی و شناختی تبدیل به محصولی نازل ، توهین کننده و حتی غیر قابل توصیه شده است. به امید این که بتوانیم با آموختن از شکست ها نتایجی بهتر بیآفرینیم.