من سام نیستم ؛ نقد و بررسی فیلم حوض نقاشی

 حوض نقاشي فيلم جالبي است. چرا كه درگيري دو نفر را درونت احساس مي كني. يكي با چشماني خيس از ارزش هاي انساني مي گويد و ديگري با چهره اي گرفته از سوء استفاده از احساسات مي گويد. و گفتگوي اين دو آغاز مي شود:

– چرا بايد گريه كنم؟ از ابتدا  به ياد فيلم من سام هستم افتادم. در آن فيلم دختر يك عقب مانده ذهني با رسيدن به سن نوجواني از پدرش فاصله مي گيرد. املا و روخواني كلمات مشكل را متوجه مي شود. اتفاقي ساده كه پدرش از انجام آن عاجز است چرا كه ذهن پدر معادل كودكي هفت ساله است. دخترك كه نمي خواهد پدرش را بيازارد خود را عامدانه عقب نگه مي دارد. مدرسه متوجه مي شود و قانوناً حزانت را از پدر مي گيرد. پدر تلاش مي كند كه دخترش را پس بگيرد. حوض نقاشي هم همين موضوع را دارد.

– بله، دو فيلم شباهت دارند اما تفاوتهايي هم اين بين هست. اصلي ترين تفاوت، تلاش پسر براي فرار است. نخواستن پدر و مادر به جاي خواستن آنها.

– مساله شباهت هاي داستاني نيست، بلكه شباهت روش هاست. در بيشتر طول فيلم سام و حوض نقاشي ، با هيچ شخصيتي هم ذات پنداري صورت نمي گيرد.

– پس اين همه اشك از كجاست؟

– دروواقع ترحم برانگيزي است كه مارا تحريك مي كند. چرا بايد گريه كنم؟! چون دلم به حال اين ناتواني مي سوزد. آيا اين روش خوبي براي همراهي بيننده است؟ با كدام شخصيت ها همراه مي شويم بجز زن وشوهر معلول؟ آيا اين همراهي با اين دو نفر چيزي بيشتر از دلسوزي است؟

شهاب حسینی در حوض نقاشی

– به هر حال تحريك كننده است و موجب برقراري ارتباط و همراهی بیننده.

– اما ارتباط قدرت مندي نيست و تاثيري كوتاه دارد. در حالي كه ريشه ارتباط جدي مخاطب را بايد در داستان يافت. داستان حوض نقاشي گره خوبي ندارد. مشكل دير پيدا مي شود و مناسب تبيين نمي شود. نتيجه اينكه مساله فيلم خيلي واضح نيست. مساله فيلم چيست؟

– پسر بچه از والدينش راضي نيست و فرار مي كند. او احساس مي كند از والدين اش جلو تر است. و بيشتر مي فهمد. آيا اين موضوع بي ارزش است؟ آيا موضوع كاربردي نيست؟

– البته كه مهم است و تا حدودي قابل تاويل. اما برداشتي كه از فيلم مي شود اصلا مساله تفاوت نسل نيست. بلكه تنها مشكل يك زوج معلول است.

– خيلي از نوجوانان دچار اين تصور مي شوند كه از پدر و مادرشان بيشتر مي فهمند يا شرايط پدر و مادر را دوست ندارند. اين موضوع بسيار ارزشمندي است.

– اما با انتخاب زوج معلول همه اين برداشت ها تحت تاثير شرايط خاص اين زوج قرار گرفته و عملا احتمال اين نتيجه گيري ضعيف شده است. از طرف ديگر فيلم برای بزرگسالان نيست؟

– نوجوان ها هم خيلي بچه نيستند . متوجه مي شوند.

– اما شخصيت بچه فيلم خيلي كم سن و سال است.  نوجوان دركش مي كند؟ به حساب بچگي اش نمي گذارد؟ از طرف ديگر فيلم در ارتباط با بزرگسالان و مسائل ازدواج و همسر داري نيست؟ بالاخره مخاطب فيلم كيست؟

– فيلم خوبي است ديگر. به روند قصه و جزييات دقت كن. پيشرفت مرد و زن در مواجهه با مشكلات، توجه به مسايل اقتصادي، به جزييات فيلم نامه دقت کن، زن از خيابان رد مي شود، پيتزا مي پزد ، از نردبان بالا مي رود. مرد  برای خودش كار مي سازد. اميد پيدا مي كند.خانواده اش را حفظ مي كند.  پسر اهميت پدر و مادرش را می فهمد و دوستشان مي دارد. خانواده معلم هم با هم صميمي تر مي شوند.

– ولي داستان هيچ گره ي درست و درماني ندارد.  اتفاقات و ريزه كاري ها رخ مي دهند. جزييات هست اما رويكرد جدي و جريان اصلي واضح نيست يا خيلي ضعيفه. شخصيت هاي عقب مونده بين فهميدگي و نفهميدگي دست و پا ميزنند. انگار كه همان آدم سالم كند تر حرف بزند.

شها حسینی در حوض نقاشی

– بازي ها را ديدي؟!

– بازيگريشان خوب بود؟!

– بد بود؟!

– واقعا چرا اين دو شخصيت را معلول انتخاب كرده بودند. وقتي كارهايي مي كنند كه “خيلي” عاقلانه است.هم اين همه فشار به بازيگر و داستان آورده اند و هم تفاوت نسل و اهميت خانواده و … را پوشانده اند. اگر معلول نبودند چه مي شد؟

– خب گريه نمي كرديم!

– چرا گريه كنم؟

….

واين گفتگو ادامه دارد!! البته نكته فرعي هم ذهن ما را رها نكرد. چرا “حوض نقاشي”؟

کتلت در حوض نقاشی

– بهتر بود نام فيلم را مي گذاشتند كتلت!!

– نه خير، من اشك ها و لبخندها را پيشنهاد مي كنم.

– سعادت آباد چطوره ؟

– من سام نيستم!

….