رضا هادی پور نوشت: شهر و خانه عامل توليد بسياري از بيماري هاي جسمي و روحي، فردي و اجتماعي، مقطعي و مزمن است. حتي عامل تغييراتي اجتماعي مانند وضعيت پوشش مردم، گسترش فردگرايي، كم رنگ شدن ارتباطات اجتماعي و … نيز هست. آيا اين حوزه تخصصي نيست؟ مانند وزارت بهداشت. آيا مي توان در مديريت بهداشتي جامعه يك فوتبالیست را قرار داد؟ در آن صورت قطعا بهداشت نمي تواند آن چنان كه بايد و شايد رشد كند. چرا تصور مي كنيم شهر و معماري كم اهميت تر از بهداشت و درمان است؟ ورزشكار و روانشناس و علوم سياسي و … چه توانايي در درك و تصميم سازي شهري دارد؟
ممكن است تصور شود از مشاوران استفاده مي كنند. اما مساله درك معماري و شهرسازي است كه نمي توان با مشاوره آن را انتقال داد. در واقع هنگامی که فرد تصمیم گیر آشنا به حوزه معماری و شهرسازی نیست، چند آفت احتمالی جدی دارد:
- مشاور مي تواند نظر خود را به اعضا بقبولاند. نماینده توان تحلیل ندارد و ارزش پیشنهادات را بر مبنای توضیحات مشاورین می پذیریند.
- تحت تاثیر رسانه ها می شوند.
- به قواعد مرسوم جهانی تن می دهند چرا که توان نقد و بررسی ندارند.
- چشم به راه حل های دیگران و غالبا کشورهای اروپایی دارند. چندبار شنیده اید که می گویند: ” من در سفر فلان دیدم ….” و یا “همه جای دنیا….” و ….
- توان ریشه یابی مشکلات شهری را نخواهند داشت.
- وارد بازی جناحی می شوند یا مسایل را جناحی می کنند.
- گوش به فرمان و چشم به لب تعداد معدودی از اعضا یا مشاورین می شوند.
- کمیت گرا می شوند و سعی بر حل مسائل شهری با آمار می شوند مثل افزایش تعداد فضای پارک و سرانه فضای سبز و … درحالی که کیفیت فراموش می شود و مشکل کیفیتی از شهر حل نخواهد شد، هرچند در کاغذ خیلی پیشرفت داریم!!
- وارد مسایل غیر شهری می شوند.
- شهردار غیر متخصص معرفی می کنند.
- توان مدیریت و درک عملکرد شهرداری را ندارند. درنتیجه تبدیل می شوند به بازیچه دست شهرداری و تبدیل کننده درخواست های شهرداری به قانون.
- براحتی تبدیل می شوند به محل مراجعه افراد و اشخاص برای حل مشکلات فردی. (درمان معلول به جای علت)
1 نظر