پديده شانديز هر شركت و گروهي كه هستند، وابسته هستند يا خير، سرمايه دارند يا خير، مهم هستند. زيرا يكي از بزرگترين پروژه هاي ساخت و ساز در ايران را اجرا مي كنند. قطعا اين كارگاه بزرگ علاوه بر اشتغال زايي مي تواند باعث بومي سازي و بهبود فناوري در كشورمان شود كه دستاورد بزرگ و پر ارزشيست.
اما موضوع اين نوشته واكاوي معمارانه اين مجموعه طرح است. شركت پديده در تعارض با ادعاي مهم “حمایت از توان ملي”، طراحي مجموعه عظيم خود را به يك شركت انگليسي داده است! در حالي كه خيل جمعيت معمار و شهرساز داخلي به راحتي مي توانستند اين مجموعه را بسيار بسيار بسيار با كيفيت تر به انجام برسانند. شركت اتكينز (طراح مجموعه شانديز) كيست؟
شركتي با افتخار طراحي ماهي!
شركتي انگليسي كه از ابتدا معمار نبوده و با گسترش فعالیت های ساختمانی خود بخشی نیز برای خدمات معماری راه اندازی نموده است. از افتخارات معمارانه اين شركت طراحي جزيره به شكل ماهي در بحرین است!
یکی از مهمترین و مورد تاکید ترین سوابق معمارانه شان ساخت برج العرب دبي است. اما همین برج نکته ی مهمی را بیان می دارد: معمار اين برج يك شخصيت حقيقي دارد. تام رایت معمار این بناست. يعني يا احتمالا اتكينز با او به عنوان پيمانكار قرارداد داشته است و يا استخدام بوده است. هر دو صورت نشانگر عدم تخصص جدی اتكينز در حوزه معماري است. نکته ای که به راحتی و با یک نگاه به لیست عظیم خدمات این شرکت از حوزه قطارهای شهری تا انرژی هسته ای نیز به دست می آید.
پديده چه ميزان ارز براي طراحي معماري به اين شركت پرداخت نموده و از كشور خارج كرده است؟ ادعای توانمندی داخلی کجاست؟ و در مقابل چه به دست آورده است؟ آيا نتيجه طرح خوبي است؟
پاسخ به وضوح منفي است. طرحي با اين وسعت مي توانست نقطه جهشي در معماري ايراني باشد. تمريني بديع و نمونه اي چشمگير. اما اكنون نه تنها ارزش معمارانه ايراني ندارد، بلكه در مقياس غربي نيز به پس مانده هاي معماري مدرن مي ماند. لكه اي زشت و بي هويت. در بدترين توجيه معمارانه برج اين بنا گفته اند:”حجم هندسی این پروژه از دور نمـــاد عـدد ۸ به پــاس داشت امــام هشتم (علیهالسلام) است.“! اسفناك است.
مجموعه طرح نه تنها ارتباط خاصي با هويت ايراني اسلامي ندارد بلكه ارتباط چنداني نيز با اقليم و بستر اطرافش هم ندارد. مي توان به راحتي اين بنا را در هر شهر ديگري تصور نمود، چرا كه به آساني كنده شده و درگيري ای با اطراف ندارد. (البته به جز عدد ٨!) برج عظيمي كه در حال ساخت است چشم انداز كل محدوده شهری را نيز تغيير مي دهد. در هیج یک از تصاویر سه بعدی هم به نحوه ارتباط ساختمان ها با بافت شهری وجود ندارد و به نظر می رسد – به جز ورودی – اصلا در نظر گرفته نشده اند. جداي از اين موارد توجيه ساخت چنين برجي در اين منطقه مسطح و وسيع چيست؟
طرح حتي درمقایسه با درون خود نيز يكپارچه نيست و از چينش چندین قطعه و بعضا کاملا بی ربط تشكيل شده است. به حدی که به راحتی می توان بعضی بخش ها را حذف نمود یا به کل تغییر داد. يك مسير نامنظم بي شكل اين مجموعه را نصفه و نيمه كنترل مي كند. معماری ای به شدت نپخته، شلخته و به هم ریخته البته با تصویرسازی های زیبا.
چرا به سراغ اين سبك طراحي مي رويم؟
نگاهي به ساختمان هاي اين مجموعه بياندازيم: آيا در هيچ يك رگه اي يا تاثيري از معماري ايراني مي بينيم؟ حتي مجموعه باغ گل اين پديده نيز ايراني نيست. باغي كه در تمام دنيا با نام ايران شناخته مي شود! تنها موردی که مثلا رنگ و بوی ایرانی دارد يك ساختمان مكعب شكل است كه گويا كاربري مسجد نیز دارد و ادعا می شود با توجه به كعبه بوده است، اما در این تشابه به جز مکعب بودن چه برداشت دیگری صورت گرفته است؟ با این توصیف بسیاری از ساختمان ها در دنیا برگرفته از کعبه اند! و کدام کعبه در کنار دو حجم ساختمان عظیم اداری قرار می گیرد؟
بناهايي چنين بي هويت چگونه مي تواند يك اثر ملي باشد؟ چگونه از يك شركت انگليسي انتظار طراحي بومي داشته باشيم؟ آيا واقعا مديران اين پروژه به دنبال معماري ايراني بوده اند؟
اين معماري در مقياس غربي اش هم اتفاق خاصي نيست. حال آنکه معماري بي هويت غرب نیز تلاش مي كند با طرح مسايل تازه يا لااقل توجه به محيط زيست، ويژگي هاي بومي، تاثيرات اجتماعي و … خود را زنده نگاه دارد، اما معماري اين پروژه مدتها پيش از آغاز مرده است. با يك مقايسه كوچك به راحتي مشخص مي شود كشورهايي مانند امارات، آذربایجان، چين، تايلند و اينك ايران آزمايشگاه معماران غربي يا بازار دست دوم پيمانكاران غربي اند.
واژه هاي بزرگ، عظيم و بي نظير در تعريف اين پروژه و امثال آن در كنار ارجاع به معمار خارجي سليقه مديران را روشن مي سازد. در اين ساخت و ساز عظيم ميلياردها تومان هزينه ساخت كدام رويا مي شود؟
مساله اصلی تلقي مفهوم پيشرفت در ذهن ماست. چرا اين مفهوم به صورت “برج و ساختمان هاي شيشه اي و عظمت” تلقي مي شود؟ چرا به “شبيه سازي” معنا ميشود؟
13 Comments