میم ها؛ داستان قرباني شدن غيرت پاي مدرنيزاسيون

زندگي خصوصي آقا و خانم ميم نام نخستين تجربه سينمايي روح الله حجازي است كه برخلاف عنوان طولانی اش يك فيلم كم بازيگر و كم لوكيشن است اما سينمايي است. بازيگران مناسب ، كارگرداني خوب ، تصويربرداري بجا و صحيح و از همه مهمتر يك فيلمنامه دقيق. فيلمي كوچك و ظريف اما آلوده.
شنيدم كه اين فيلم را هم جزء دسته فيلم هاي مروج خيانت اين سالها قرار داده اند. بله اين فيلم نيز درباره طبقه متوسط و روابط تعداد محدودي از آدمهاست كه در اين سالها موضوع بسياري از فيلم ها بوده است و به علاوه در بخشي از فيلم مرد قصه به زنش شك مي كند و فيلم پر است از صحنه هاي جلوه نمايي زن قصه براي ديگران و …

اما با همه اين احوال موضوع فيلم خيانت نيست، بلكه درباره غيرت است. داستان يك خانواده تازه به دوران رسيده سه نفره است كه براي ارتقاي شغلي پدر به تهران ميايند. اين مرد كه مدام تلاش مي كند با پول و امكانات و دارايي هايش خود را متمول، فهميده و در يك كلمه “اليت” جلوه دهد، ناگهان زنش را مانعي در اين راه ميبيند. يك تكه جامانده از گذشته ها و نشان دهنده اصالتش. موجودي ساده و امل (از نگاه او). او براي حل اين مشكل زنش را ترغيب مي كند مانند تصور دلخواهش آرايش كرده و لباس به قول او مناسب بپوشد و در جمع مردانه آنها ظاهر شود. زن مطيع هم كاري جز خواسته شوهرش انجام نمي دهد و طبيعتا مورد توجه مردان دوست شوهرش و ديگران قرار مي گيرد. آنها هم وظايفي از شركت را به زن محول مي كنند و كم كم مراودات زن بيشتر و بيشتر مي شود و حتي او را بدون شوهرش هم دعوت به جلسه مي كنند. مرد حساس و حساس تر مي شود. به راحتي با ديگران دعوا مي كند. رابطه اش با زنش كمرنگ و كمرنگ تر مي شود. حتي به زنش شك مي كند!! اما زن تنها خواسته هاي شوهر را انجام داده است و پاك است. نهايتا فيلم با نمايش وضعيت آشفته، سرد و ترد اين خانواده كه در پي تصميم مرد بوده است به پايان مي رسد.

همانطور كه مشخص است موضوع فيلم بسيار ريز نقش و ظريف است و فيلم نامه بايد بسيار دقيق باشد. مثلا اگر به نقش مرد خوب پرداخته نشود بيننده با او هم ذات پنداري مي كند و همه چيز از دست مي رود. از طرف دیگر مرد شخصيت ملموسي دارد. نه هنوز آنقدر رها و بي وفا شده كه زنِ از چشم افتاده اش را ول كند و سراغ گزينه هاي ديگر برود و نه آنقدر راحت و بي غيرت شده كه از نگاه ديگران به زنش و دست دادنش و مراوداتش با مردان ناراحت نشود. اما او كه مي خواهد هرجوري هست در اين قبيله مدرن و زير اين چادر فهميدگي قرار بگيرد بايد به قواعدش تن در دهد. او كه از تمام گذشته اش بريده اكنون بايد زنش را نيز مطابق سيستم كند و البته خودش را هم همينطور. اما نمي تواند، چرا كه هنوز آنقدر بي وفا يا بي غيرت نشده است.

اشكال اينجاست كه او آرزو هايش را اشتباه كرده است. آرمانش تهراني شدن بوده و حالا كه تهران آمده اروپایی شدن .اشكال اينجاست كه او ارزش هايش را جابجا مي شناسد. زنش وخانواده اش را كه صادقانه و مطيعانه همراه اويند نمي شناسد.گذشته اش،اعتقادش و… را هم همينطور. در اصل اشكال اينجاست كه او خودش را نمي شناسد. خودش را در مطابق ميل “شركت” شدن مي بيند. در پيشرفت! پيشرفت با پول، جايگاه، كار و با نمايش. نمايش با پول، جايگاه و كار. با گوشي، حرافي و حرفه اي گري و نهايتا با همسر. او بايد زنش را به ميدان نمايش بياورد. تا با نشان دادن زيبايي هايش پز بدهد يا از منش غير ايراني، مدرن، پيشرفته و باشعورش حكايت كند. اما در اين مسير بايد از يك چيز بگذرد:غيرت.

غيرت يك مفهوم ديني نيست بلكه يك خصوصيت انساني و بخصوص مردانه است. غیرت بخش مهمي از وجود مرد و تكيه گاه رواني زن است.غيرت محدوده لذت و آرامش هر مرد و زن است. مرد قصه هرچند خودش زن را وادار به نمايش مي كند اما به هم مي ريزد چرا كه برخلاف تصورش اين پرده نمايش، آخرين داشته اش را تهديد مي كند:خانواده. و از سمت ديگر اين تهرانزدگي و غربزدگي به لايه هاي عميق شخصيتش رسيده: غيرت. اين وضعيت در سكانس مجادله اش با زنش و تفنگ بازي و شليك هاي پسربچه هم نشان داده شده است. يا بايد با اين وضعيت جديد كنار بيايد و حداقل بخشي از آرامش زندگي اش را فدا كند و نام آن را اعتماد بگذارد و همينطور بخشي از وجود خودش و غيرتش را هم تسليم اين روشنفكري كند و نام آن را شعور بگذارد يا بايد درگير شود و از داشته هايش دفاع كند و به دنياي عقب ماندگي(ازنگاه خودش) بازگردد. اين دوگانگي سكانس پاياني است كه ماشين اين خانواده در ترافيك تهران و زير باران گير كرده و بچه با آينده مبهم روبرو است و و زن و شوهر مشاجره مي كنند و نهايتا پياده مي شوند.
فيلم به خوبي اين موقعيت ها را نشان مي دهد و از معدود فيلم هايي است كه واقعا به مشكلات اساسي طبقه تازه به دوران رسيده پرداخته است. اما به هر حال همانطور كه در داستان نيز مشخص است بهترين مخاطب فيلم همين جنس آدمهاي در معرض تغييرند و يا آنهايي كه به اين تغييرات تن داده اند. و طبيعتا چندان مفيد براي ساير اقشار جامعه نيست. البته اين ويژگي كه مخاطب فيلم بخش های به نسبت كوچک تري از جامعه باشند ضعف نيست چرا كه همه اقشار مختلف جامعه بايد محتوايي مناسب داشته باشند. اما مساله تمركز حجم عظيم و انبوه توليدات صرفا براي اين قشر و درباره این قشر است. و هنوز آن بخش بسيار بزرگتر جامعه در تهران و شهرستان و روستا منتظر محتوا هستند، اگر دیده شوند و نوبت به ايشان برسد!!

مساله ديگر عدم سلامت تصويري فيلم است. هرچند بسيار تلاش شده است تا قواعد رعايت شوند اما به هر حال نمي توان فيلم را به خانواده ها توصيه كرد (يكي دیگر از بزرگترين اقشار در صف انتظار سينماي ما!) اي كاش مي توانستيم موضوعي اين چنين مهم و پرداختي اين چنين دقيق را در ظاهري پاك تر و قابل توصيه تر بريزيم. به اميد آن فيلم ها از دست اندركاران محترم فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم.