عشق به انسانیت فرای عشق به انسان

فیلم “روزهای زندگی” تصویر لحظات انسان هاییست که با ضمایر ذهنی متفاوت در یک حادثه ی بزرگ و بی رحم کنار یکدیگر قرارگرفته اند و آنچه شرح می دهد داستان عشق دو انسان به یکدیگر و به انسان های اطرافشان است.

شرح عشق لیلا و امیرعلی مفصل نیست و در پس نگاه ها و اشارات کلامی کوتاه قرار گرفته ولی پردازش داستان آنگونه قدرتمند است که بیننده را به عمق علاقه ی این دو به یکدیگر می کشاند. لیلا، امیرعلی را چون بتی نیرومند می پرستد و امیرعلی لحظه به لحظه دلنگران همسریست که می داند به خاطر او پای در این ورطه ی خونین گذاشته است.

لیلا در چند دیالوگ از امیرعلی می خواهد او را از خانه اش(بیمارستان صحرایی که امیرعلی رییس آن است) بیرون نکند و این گونه این پیام را به مخاطب منتقل می کند که دلیل حضور زن در این بیمارستان صحرایی در کنار امیر علی بودن است ولی حوادث پیش رو چیزی بیش از آن را به نمایش می گذارد. جایی که لیلا خود و امیرعلی را فدای چیزی فراتر از عشق خودشان می کند، فداشدن در راه انسانیت!

در صحنه ای مرد برای نجات یک بیمار، زن را در مقابل چشمان نگرانش ترک می کند و زن در زمانی که می تواند خود را وقف همسرش کند جان خود را به خطر می اندازد تا برای بیماران لوازم پزشکی مهیا کند. داستان تا به آنجا می رود که این دو را نه عاشق یک انسان بلکه عاشق انسانیت به نمایش می گذارد.

عشق به انسانیت جوهره ی “روزهای زندگی” را شکل می دهد. و در تمام لحظات داستان، بیننده را با مصائب این عاشقی درگیر می کند. این عشق از آن سو به این حد از جلوه گری رسیده است، که در بطن حادثه ای خشن چون جنگ شکل می گیرد و اینجاست که یک برگ تاثیرگذاردر دفتر خاطرات سینمای دفاع مقدس شکل می گیرد. برگی به نام عشق به انسانیت !

پایگاه های دیگر با این برچسب ها